استاد محسن ملکی-جلسه۶۵: نظریه فاضل تونی و محقق نراقی و اشکال به این نظر (۱۳۹۷/۱۰/۲۴)
. نظریه فاضل تونی و محقق نراقی
(در مؤدای هیئت ترکیبی لاضرر و لاضرار …)
این دو بزرگوار میگویند منفی در قاعدهی لاضرر، ضرر غیر متدارک است (یعنی لاضرر غیر متدارک) بنابراین لازم است در کلمهی لاضرر صفتی را در تقدیر گرفت. به این معنا که شارع مقدس نسبت به ضرر غیرمتدارک نهی فرموده است و نوعی از ضمان را برای ضرر زننده قائل شده است بنابراین ضرر غیر متدارک به حکم شارع نازل منزلهی معدوم حساب شده است همان طور که در عرف هم گاهی مشاهده میشود مثلا تاجری که در یک معاملهاش ۵۰ دینار سود کرده است و در بعضی معاملاتش گرفتار خسران شده عرف در این مورد میگوید لاضرر در تجارت این تاجر، چون ضرر در بعضی از معاملات توسط یک معامله تدارک شده است. این نظریه با دو نظریهی قبل در یک جهت مشترک است و آن عبارت است از نفی طبیعت ضرر الّا اینکه با آن دو متفاوت است و جهت تفاوت عبارت است از مقید شدنش به قید تدارک و چیزی که در اینجا نفی طبیعت را با قید عدم تدارک تصویب میکند حکم شارع است به لزوم تدارک که تا درنتیجه وجود طبیعت نازل منزلهی معدوم فرض شود و نتیجهی این نظریه حکم به لزوم تدارک طبیت ضرر میباشد.
اشکالات این نظریه:
1- ارادهی ضرر غیر متدارک اگرچه به حسب استعمال قابل توجهیه است لکن دارای دو احتمال است:
الف) استعمال مجازی به طوری که لفظ لاضرر که مطلق است استعمال شود در مقید تا این نظریه اثبات گردد. چنین استعمالی خلاف قاعدهی اصاله الحقیقه میباشد و نیاز به قرینهی صارفه دارد و چنین قرینهای در روایت موجود نیست.
ب) استعمال به خاطر دلیل مستقلی باشد که آن دلیل مستقل مطلق را مقید نماید و مخفی نیست که چنین ادعایی نیاز به دلیل دارد یعنی دلیلی که به عنوان قید مطلق را مقید کند و این دلیل موجود نیست و اگر هم شک کنیم وجود دارد یا ندارد اصاله الاطلاق وجود این دلیل را نفی میکند نتیجتاً دو اصل رائج یکی اصاله الحقیقه و دیگری اصاله الطلاق مخالف با این نظریه میباشند.
۲- حکم شارع به لزوم تدارک ضرر که به عنوان حکم تکلیفی از درون این نظریه پدید میآید نمیتواند مصحّح نفی طبیعت ضرر باشد بلکه مصحح واقعی برای نفی طبیعت ضرر تدارک خارجی است به این صورت که شخص ضارّ اموال مغصوبه را (مثلا) به مالکش برگرداند و این تدارک خارجی طبیعت ضرر را از مالباختگان نفی میکند، بر همین اساس مرحوم محقق نائینی گفته است این نظریه در صورتی قابل توجیه است که مقصود از حکم برخواسته از این نظریه حکم وضعی باشد نه تکلیفی و آن حکم وضعی عبارت است از ضمان و اشتغال ذمّهی ضارّ به شرط اینکه توان جبران و اداء حق صاحب مال را داشته باشد. که در این صورت میگوییم این ضرر توسط ضمان جبران شده است و هر ضرری که بر اساس اصالت الضمان جبران گردد و لیس ضرراً.
۳- این نظریه أخص از مدّعا است چون هر ضرری در شریعت لزوم تدارک را ندارد که تا گفته شود (لاضرر غیرمتدارک) یعنی نه تکلیفاً و نه وصفاً بعضی ضررها تدارکشان لازم نیست مثلا کسی که در دورهی گرانی کتابی به جهت کمبود در بازار برای صاحب آن کتاب سودهای فراوانی را همراه دارد، شخص همان کتاب را به وفور چاپ میکند نتیجتاً قیمت آن کتاب اُفت میکند و بر فروشنده ضرر وارد میشود، هیچکس نگفته باید تدارک کند. و همچنین مانند تاجری که جنسی را که در بازار کم است وارد کند صاحبان آن جنس قیمت بالای آن را از دست میدهند. بنابراین این نظریه اختصاص پیدا میکند به تضمینات و تعزیمات.