استاد محسن ملکی ۱۳۹۷-۱۳۹۸

استاد محسن ملکی-جلسه۱۷: ادامه نکاتی در توضیح و تحکیم بحث (۱۳۹۷/۰۷/۲۳)

  1. أصاله الفساد در معاملات و عقود، دارای موضوعی است و آن موضوع عبارت است از شک در عقدیت، هر جا این موضوع وجود داشت أصاله الفساد جاری است امّا اگر عقدیت عرفاً و عقلاً تحقق پیدا کند و بخواهیم توسط أصاله الفساد حکم به بطلان کنیم خلاف عقل است زیرا الأصل دلیل حیث لا دلیل، وقتی که أوفو ابالعقود به عنوان دلیل لفظی این عقد عرفی و عقلی را می­گیرد و دیگر معنا ندارد أصاله الفساد که أصل فقاهتی است جاری کنیم زیرا معلول بی­علت است. (چون موضوع که شک است وجود ندارد.)
  2. هر عقد عرفی که دارای منفعت عقلایی باشد و از مَنهیات شرعی و ربا در امان باشد و در باب معاملات رائج و مورد قبول واقع شود مصداق ادلّه­ای است که در شریعت، معاملاتی را امضاء نموده است. مثل فرمایش امام صادق علیه السلام که در باب اجارات است. (فَإِجَارَهُ اَلْإِنْسَانِ نَفْسَهُ أَوْ مَا یَمْلِکُ أَوْ یَلِی أَمْرَهُ مِنْ قَرَابَتِهِ أَوْ دَابَّتِهِ أَوْ ثَوْبِهِ بِوَجْهِ اَلْحَلاَلِ مِنْ جِهَاتِ اَلْإِجَارَاتِ أَوْ یُؤْجِرُ نَفْسَهُ أَوْ دَارَهُ أَوْ أَرْضَهُ أَوْ شَیْئاً یَمْلِکُهُ فِیمَا یُنْتَفَعُ بِهِ مِنْ وُجُوهِ اَلْمَنَافِعِ أَوِ اَلْعَمَلِ بِنَفْسِهِ وَ وَلَدِهِ وَ مَمْلُوکِهِ أَوْ أَجِیرِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونَ وَکِیلاً لِلْوَالِی أَوْ وَالِیاً لِلْوَالِی فَلاَ بَأْسَ أَنْ یَکُونَ أَجِیراً یُؤْجِرُ نَفْسَهُ أَوْ وَلَدَهُ أَوْ قَرَابَتَهُ أَوْ مِلْکَهُ أَوْ وَکِیلَهُ فِی إِجَارَتِهِ لِأَنَّهُمْ وُکَلاَءُ اَلْأَجِیرِ مِنْ عِنْدِهِ لَیْسَ لَهُمْ بِوَلاَءِ اَلْوَالِی نَظِیرُ اَلْحَمَّالِ اَلَّذِی یَحْمِلُ شَیْئاً بِشَیْءٍ مَعْلُومٍ إِلَى مَوْضِعٍ مَعْلُومٍ فَیَحْمِلُ ذَلِکَ اَلشَّیْءَ اَلَّذِی یَجُوزُ لَهُ حَمْلُهُ بِنَفْسِهِ أَوْ بِمَمْلُوکِهِ أَوْ دَابَّتِهِ أَوْ یُؤَاجِرُ نَفْسَهُ فِی عَمَلٍ یَعْمَلُ ذَلِکَ اَلْعَمَلَ بِنَفْسِهِ أَوْ بِمَمْلُوکِهِ أَوْ قَرَابَتِهِ أَوْ بِأَجِیرٍ مِنْ قِبَلِهِ فَهَذِهِ وُجُوهٌ مِنْ وُجُوهِ اَلْإِجَارَاتِ حَلاَلٌ لِمَنْ کَانَ مِنَ اَلنَّاسِ مَلِکاً أَوْ سُوقَهً أَوْ کَافِراً أَوْ مُؤْمِناً فَحَلاَلٌ إِجَارَتُهُ وَ حَلاَلٌ کَسْبُهُ مِنْ هَذِهِ اَلْوُجُوهِ)[۱]
  3. ملکیت منفعت برای مستأجر فعلی است ولی ملکیت عین برای او غیر فعلی است و به خاطر همین جهت مستأجر ضامن عین مستأجره است در صورتی که إفراط یا تفریط کند و یکی از رموز رئیسی در بحث اجاره به شرط تملیک همین ضمانت است که موجر با قصد ثبوتی­اش (فروش) به قصد اثبات (اجاره) این ضمان را بر عهده­ی مستأجر قرار می­دهد که تأمین کننده مال اوست.
  4.  ملکیت عین و ملکیت منفعت دو ملکیت مستقل است که هر دو در کنار هم قرار می­گیرند و هیچ ملازمه­ای بین این دو در ثبوت و سقوط وجود ندارد و این مطلب از مطالب گذشته آشکار شد که گفته شد یکی از این دو در دیگری فانی نمی­شود همانطور که مرحوم محقق خوئی (ره) در کتاب[۲] اجاره می­گوید.
  5.  مقدمه بودن عقد اثباتی (اجاره) برای عقد ثبوتی (بیع) باعث نمی­شود که عقد ثبوتی أصل قرار گیرد و عقد اثباتی فرع باشد زیرا اصلیت و فرعیت از مختصات عقود اثباتی­اند.
  6.  از آنچه که گفتیم واضح شد که در ما نحن فیه تعلیق عقد بر عقد در مقام اثبات وجود خارجی ندارد. بلکه عقد بیع اثباتی فعلی بعد از مدت اجاره معلّق شده است بر أداء أقساط، پس بیع ثبوتی بعد از مدت اجاره به فعلیت می­رسد و مقام اثبات را می­یابد با فرض تحقق شرط (أداء أقساط).

[۱] . بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام  ,  ج۱۰۰,  ص۴۴.

[۲]  ص ۱۱۵

دیدگاهتان را بنویسید