استاد محسن ملکی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد محسن ملکی-جلسه۵۲: تنبیهات (۱۳۹۶/۱۰/۰۳)

تنبیه۱۰: قدرت خرید نیاز به نص شارع ندارد

قدرت خرید در پول­های رایج نیاز به نص شارع ندارد که از طرف شارع مطلبی آمده باشد که بیان کند قرض مشروط است که قدرت خرید در آن لحاظ شود یا نشود و این مطلب اختصاص به باب قرض هم ندارد و در بیع نسیه هم جاری است.

والوجه فیه پول­های رایج مال عرفی است و عرف است که مالیتش را تعیین می­کند و محاسبه زمان و مکان متغیّر است مثلاً در باب اجناس مادّی­ای که دارای مالیت ذاتی هستند مثل گندم اگر مقدار گندمی را شخصی به دیگری قرض دهد و پس از مدتی آن را پس بگیرد عرف می­گوید همان گندمی را که به تو دادم همان را بده، از جهت کمیت و کیفیت اتحاد را ملاحظه می­کند و در صورتی که کمیت و کیفیت فرق کند عرف می­گوید عدالت نیست و شرع هم امضاء می­کند در باب پول­های رایج به طریق اولی چون خود پول­ها از جهت ذاتی ارزشی ندارند و تمام ارزششان به اعتبار است و وقتی تورم قدرتشان را کاهش می­دهد مقرض پول خودش را می­خواهد و عرف تعیین کننده کمیت و کیفیت این مال است بر این اساس آنچه محقق جواهری فرمود که نصوص خالی از این بحث هستند قابل قبول نمی­باشد و نیاز به این بیان نبوده و نیست.

تنبیه۱۱: أداء مال مغصوبه در مانحن فیه

در باب غصب و اجحاف یا انکار همه قائلند اگر کسی مالی را غصب کند یا ودیعتی را انکار کند. صاحب مال استحقاق همان مالی را دارد که غصب شده و کمیت و کیفیت آن را در هنگام پس گرفتن مالش رعایت می­کنند و یشهد علی ذلک صحیحه علی بن سلیمان.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَیْهِ رَجُلٌ غُصِبَ مَالاً أَوْ جَارِیَهً ثُمَّ وَقَعَ عِنْدَهُ مَالٌ بِسَبَبِ وَدِیعَهٍ أَوْ قَرْضٍ مِثْلُ خِیَانَهٍ أَوْ غَصْبٍ أَیَحِلُّ لَهُ حَبْسُهُ عَلَیْهِ أَمْ لاَ فَکَتَبَ نَعَمْ یَحِلُّ لَهُ ذَلِکَ إِنْ کَانَ بِقَدْرِ حَقِّهِ وَ إِنْ کَانَ أَکْثَرَ فَیَأْخُذُ مِنْهُ مَا کَانَ عَلَیْهِ وَ یُسَلِّمُ اَلْبَاقِیَ إِلَیْهِ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ.[۱]

جناب محقق معاصر به این حدیث استدلال کرده و قائل شده به اولویت در باب قرض، یعنی احتمالاً این حدیث به  طریق اولی دلالت دارند بر اینکه در قرض باید همان چیزی را که مقرض به مقترض داده همان را پس بگیرد لذا پول­های رایجی که به قرض داده می­شود هنگام بازگشت همان باید برگردد و ایشان فرموده پول­های رایج با درهم و دینار تفاوت ندارد اگر در باب غصب عین همان باید برگردد در قرض به طریق اولی.

أقول: آنچه ایشان می­فرماید کاملاً واضح است زیرا اولاً نیاز به اولویت نیست چون در هر سه مورد مقدار مال باید به صاحبش برگردد و ثانیاً پول رایج مال اعتباری است و با کالاهای عادی متفاوت است و همچنین درهم و دینار قدیم که طلا و نقره بوده با پول رایج متفاوت است آنجا می­شود گفت همان مال برمی­گردد (مالیت ذاتی است) ولی در پول­های رایج اگر بخواهد پول مرجوع همان مال داده شده باشد نمی­شود مالیتش لحاظ نگردد چون چیزی جز قیمت در پول­های رایج وجود ندارد لذا حدیث می­گوید هر مالی را که در هر شرایطی که از تصرف تو خارج شده در همان شرایط و همان مال به تو برمی­گردد.

تنبیه۱۲: تناقض در کلام محقق جواهری

جناب جواهری در ص ۴۱۲ مطلبی را می­گوید که با فرض­های گذشته­اش منافات دارد می­گوید اگر من به زید سه دینار کویتی قرض بدهم و مدت یکسال بگذرد و در وسط این سال حکومت کویت پول را از اعتبار ساقط کرده و پول دیگری را رواج دهد آیا در این صورت باید همان پول­های مقروض بر گردد یا پول­های جدید؟ می­فرماید: در این حالت پول­های گذشته مالیتشان باقی نمانده زیر مالیت آن­ها به اعتبار حکومت بوده وقتی حکومت آن را ساقط کرد چیزی نمی­ماند لذا باید فتوا دهیم که واجب است مقترض مثل آن پول­ها را به مقرض برگرداند و مثل آن­ها عبارت است از پولی که قیمت اعتباری­اش به انداره همان قیمت پول گذشته باشد سپس واجب است أقرب إلی المثل را انتخاب کند و أقرب عبارت است از پول جدیدی که حکومت رایج کرده و این معنای زمانی است که مقترض به او اقدام نموده است.


[۱]  وسائل ج ۱۷ ص ۲۷۵

دیدگاهتان را بنویسید