استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد حمید درایتی-جلسه۹۲:ربا(۱۳۹۶/۱۲/۱۵)

۲۳۳۷۱- ۷- وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الثَّوْبَیْنِ الرَّدِیئَیْنِ بِالثَّوْبِ الْمُرْتَفِعِ وَ الْبَعِیرِ بِالْبَعِیرَیْنِ وَ الدَّابَّهِ بِالدَّابَّتَیْنِ فَقَالَ کَرِهَ ذَلِکَ عَلِیٌّ ع فَنَحْنُ نَکْرَهُهُ إِلَّا أَنْ یَخْتَلِفَ الصِّنْفَانِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْإِبِلِ وَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ أَوْ أَحَدِهِنَّ فِی هَذَا الْبَابِ قَالَ نَعَمْ نَکْرَهُهُ. [۱]

سند

شیخ طوسی باسناده عن الحسین بن سعید عن حماد

صحیحه

دلالت

سوال در مورد غیر مکیل و موزون است مثل ثوب و بعیر و دابه که عددی اند و حضرت ع در این جا فرمودند اگر اتحاد جنس دارند ما کراهت داریم بیع به تفاضل کنیم.

کراهت به معنای لغوی است و ظهور در حرمت هم ندارد.

اشکال

روایت۱ب۱۵ را معیار قرار دهیم که می فرمود: وَ لَمْ یَکُنْ عَلِیٌّ ع یَکْرَهُ الْحَلَالَ و از حضرت علی ع الغاء خصوصیت می شود و به تمام معصومین ع تعدی می شود که اگر این را گفتیم در این جا باید قائل به حرمت بیع به تفاضل حتی در معدودات شویم.

جواب

به نظر ما این استدلال صحیح نیست چون همه مکروهات هم حلال است پس این روایت یعنی آن چه حلال بدون کراهت بوده است را ایشان مکروه نمی داشتند اما به این معنا نیست که هر چه را مکروه می داشتند حرام بوده است چون حضرت ع مکروه اصطلاحی را هم مکروه می داشتند اگر این را نگوییم روایت را نمی فهمیم یعنی چه؟!  پس حلال جواز به معنی الاعم نیست در برابر حرمت بلکه مقصود اباحه بمعنی الاخص است.

نکته دیگر این که در این روایت محل بحث در باب۱۶ امام ع بعد از این که فرمودند حضرت علی ع کراهت داشته است می فرمایند ما هم آن را مکروه می داریم. فنحن نکرهه؛ اما در برخی روایات دیگر، فنحن نکرهه ندارد. آیا این یعنی بعضی چیزها را حضرت علی ع فقط مکروه می داشتند ولی بعضی چیزها را ما هم مکروه می داریم؟

 ممکن است این تفاوت را به شرایط مختلف زمان توجیه کنیم. اگر شرایط زمان علی ع در زمان ما هم محفوظ باشد، ما هم مکروه می داریم و الا ما دیگر مکروه نمی داریم. مثلا حضرت امیر ع در زمان خودشان چون حاکم و والی بودند و مردم آن زمان فقیر بودند، رعایت های زیادی می کردند و از خیلی از چیزها بدشان می آمد ولی امام صادق ع در زمان خودشان والی نبودند و مردم هم فقیر نبودند و لذا لباس­های فاخر می­پوشیدند یا غذا خوب می­خورند.

پس این روایت دلالت دارد که ربای معاوضی حتی در معدودات وجود دارد به یکی از دو تقریب زیر: 

تقریب۱: کراهت ظهور در حرمت دارد.

تقریب۲: “کره ذلک علی ع” به قرینه روایت۱ب۱۵ در این جا دلالت بر حرمت دارد.

به نظر ما “کره” در اینجا حمل بر کراهت می شود. ذیل روایت می گوید حکم ابل و غنم و بقر و … یعنی همه حیوانات حکمش همین است.

کره به معنای کراهت اصطلاحی نیست بلکه به معنای لغوی است و کشف هر کدام از کراهت و حرمت نیاز به قرینه دارد و لذا وقتی مرتبه اشد که حرمت باشد را نفهمیدیم، قدرمتیقنش کراهت اصطلاحی است.

أَقُولُ: وَ تَقَدَّمَ مَا یَدُلُّ عَلَى اشْتِرَاطِ الْکَیْلِ وَ الْوَزْنِ‏ وَ یَأْتِی مَا یَدُلُّ عَلَیْهِ‏.

باب۱۷

بَابُ جَوَازِ بَیْعِ الْعُرُوضِ غَیْرِ الْمَکِیلَهِ وَ الْمَوْزُونَهِ کَالدَّوَابِّ وَ الثِّیَابِ بَعْضِهَا بِبَعْضٍ مُتَمَاثِلَهً وَ مُخْتَلِفَهً مُتَسَاوِیاً وَ مُتَفَاضِلًا وَ یُکْرَهُ نَسِیئَهً[۲]

۲۳۳۷۲- ۱- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْبَعِیرُ بِالْبَعِیرَیْنِ وَ الدَّابَّهُ بِالدَّابَّتَیْنِ یَداً بِیَدٍ لَیْسَ بِهِ بَأْسٌ وَ قَالَ لَا بَأْسَ بِالثَّوْبِ بِالثَّوْبَیْنِ یَداً بِیَدٍ وَ نَسِیئَهً إِذَا وَصَفْتَهُمَا.

سند

صحیحه

دلالت

  1. در باس نیز اختلاف است برخی ظهور آن در حرمت را انکار می کنند ولی به نظر ما ظهور در حرمت دارد.

در این جا اگر “لیس به باس” را کنار “کره ذلک علی ع” بگذارید از باس حرمت فهمیده می شود. همان امامی که فرمود لیس به باس می فرماید کره ذلک علی ع پس باس به معنای اعم از کراهت و حرمت نیست و الا که تعارض دارد ولی این قرینه منفصله می شود. پس لیس به باس نفی حرمت است که با کراهت سازگاری دارد.

  • وَ قَالَ لَا بَأْسَ بِالثَّوْبِ بِالثَّوْبَیْنِ یَداً بِیَدٍ وَ نَسِیئَهً إِذَا وَصَفْتَهُمَا
  • نسیه مقید به این است که توصیف شود. یعنی امام ع می فرماید در معدود مثل ثوب، بیع نقدی با تفاضل اشکال ندارد و علاوه بر آن نسیه هم اشکال ندارد البته به شرط توصیف؛ ولی این نکته را نسبت به بعیر و دابه نگفتند.
  • اختلاف کثیری بین فقهاء وجود دارد که بیع نسیه به تفاضل آیا جایز است یا خیر؟ برخی از معاصرین هم می گویند ربا است. یعنی در معدودات اگر به صورت نقدی یک لباس به دو لباس بیع شود ربا نیست ولی نسیه اش ربا است.

در مورد اجلش که در نسیه اجل است احتیاط دارند ولی در مورد اصل این که زیاده نباشد برخی فتوی دارند.

  • پس این روایت می گوید معدود را به نسیه و تفاضل هم می توان بیع کرد مهم این است که جهالت از بین برود لذا مشروط به توصیف است.

اشکال

سوال این است که این حکم شاید اختصاص به ثوب دارد چون حضرت ع در مورد دابه این را نگفتند. لذا از این روایت نمی توانیم استفاده کنیم که مطلق معدودات به نسیه و تفاضل اشکال ندارد.

جواب

ممکن است بگوییم علت این که این حکم (جواز در صورت توصیف) در دابه ذکر نشده، این است که آنها قابل توصیف نیستند. دابه را به سن می توان توصیف کرد اما به وزن و خصوصیت دیگر امکان ندارد. چون فرض این است که شما عددی معامله می کنید یک شتر در برابر یک شتر.

لذا آنها را نقدی می توانید بیع کنید چون در بیع نقد پول در ازاء دابه مشخصی است و جهالتی نیست.

پس معیار کلی این است که بیع نسیه جایز است در صورتی که قابل توصیف باشد و هر جنسی که قابل توصیف نیست، بیع نسیه آن جایز نیست. پس مختص به ثوب نشد.

  • این روایت می گوید عدم جواز بیع نسیه که جایز نیست بخاطر غرر است نه ربا. البته این را بحث می کنیم که ربا است یا بخاطر غرر است.

۲۳۳۷۳- ۲- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ‏ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الشَّاهِ بِالشَّاتَیْنِ وَ الْبَیْضَهِ بِالْبَیْضَتَیْنِ فَقَالَ لَا بَأْسَ مَا لَمْ یَکُنْ مَکِیلًا أَوْ مَوْزُوناً. [۳]

سند

داوود بن الحصین: ثقه و واقفی

نتیجه: موثقه

دلالت

  1. لا باس نفی حرمت است نه کراهت.
  2. دو احتمال در “لَا بَأْسَ مَا لَمْ یَکُنْ مَکِیلًا أَوْ مَوْزُوناً”:

احتمال۱: یعنی بیع شما به صورت مکیل و موزون نباشد پس معیار بیع شخصی شماست نه عرف عام. ما لم یکن قید بیع شما باشد.

احتمال۲: قید عوضین باشد یعنی آن چه خرید و فروش می کنید مکیل و موزون نباشد که این یعنی عرف عام ملاک است. نه بیع شخصی شما.

ظهور روایت احتمال دوم است.

  • منطوق: جواز در غیر مکیل و موزون است و مفهوم: عدم جواز در مکیل و موزون.

۲۳۳۷۴- ۳- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِمُعَاوَضَهِ الْمَتَاعِ مَا لَمْ یَکُنْ کَیْلًا وَ لَا وَزْناً. [۴]

سند

صحیحه

دلالت

  1. معاوضه آیا ظهور در بیع دارد یا مطلق معاملات است؟ مثلا صلح هم معاوضه است.

تعبیر “شاه بالشاتین” را گفتیم ظهور در بیع دارد ولی این تعبیری عام تر است چون صلح و اجاره و … هم معاوضه است.

  • متاع آیا ظهور در ثمن و مثمن خاص دارد یا هر چیزی است که خرید و فروش می شود؟

متاع گاهی از هر چیزی تعبیر می کند. مثل متاع الحیوه الدنیا ولی گاه هم در برابر شیء خاص است مثلا در برابر دابه است. دابه و متاع. همچنین در برابر طعام هم گفته شده است متاع و طعام.

متاع در حوزه معنای لغوی، عام است ولی اگر قرینه ای باشد می تواند در برابر شیء خاصی باشد.

  • مَا لَمْ یَکُنْ کَیْلًا وَ لَا وَزْناً

در روایت قبل مکیلا و موزونا بود که ظهور دارد که به عوضین تعلق می گیرد؛ ولی این جا کیلا و وزنا است که می تواند به عقد بخورد یعنی عقد شما کیلی و وزنی نباشد.

  • سخن ما در تفاضل بود ولی در این روایت سخن در تفاضل نیست. پس روایت حلبی مربوط به تفاضل نیست. مگر بگویید معلوم است که متاع قابل معاوضه است و این گفتن ندارد. پس حتما ناظر به معاوضه با تفاضل است. 
  • اطلاق روایت بیع نسیه را هم می گیرد چون معاوضه است. پس معدودات را به نسیه هم می توان معاوضه کرد. البته شبهه انصراف وجود دارد یعنی معاوضه منصرف به بیع نقد باشد.

۲۳۳۷۵- ۴- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى وَ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْبَعِیرُ بِالْبَعِیرَیْنِ وَ الدَّابَّهُ بِالدَّابَّتَیْنِ یَداً بِیَدٍ لَیْسَ بِهِ بَأْسٌ. [۵]

سند

سند۱: مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع

این سند صحیحه یا مصححه یا حسنه به ابراهیم بن هاشم است.

سند۲: مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَمِیلٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع

سند۳: مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع

در این دو سند، محمد بن اسمعیل است که محمد بن اسمعیلی که از فضل بن شاذان نقل می کند محمد بن اسمعیل بندقی یا نیسابوری یا نیشابوری است او توثیق ندارد و لذا برخی به روایات او اعتماد نمی کنند.

ولی دو راه برای تصحیح روایات او وجود دارد:

راه۱: او مهمل است و از باب اصاله الوثاقه می توان به آن تمسک کرد.

راه۲: او از مشایخ کلینی است و آیت الله شبیری به نقل اجلاء او را معتمد می دانند.

پس سند اول صحیحه است و دو سند بعدی معتبر است.

دلالت

  1. مورد روایت بیع نقدی معدودات است در صورت اتحاد جنس و تفاضل.

معدود است چون بعیر را عددی می فروشند.

  • آیا این جملات مفهوم دارد؟ مثلا یدا بید آیا مفهوم دارد؟

“یدا بید” می تواند وصف باشد برای عقد. حال آیا وصف مفهوم دارد؟

آقای خویی می گویند مفهوم دو درجه و مرتبه دارد و وصف مرتبه اولش را دارد یعن یمفهوم ناقص دارد.

ما از وصف می فهمیم که طبیعت به صورت مطلق، محکوم به این حکم نیست اما طبیعت ممکن است با وصف دیگری هم محکوم به این حکم باشد مثلا اگر گفتند اعتق رقبه مومنه می فهمیم که مطل رقبه وجوب عتق ندارد اما رقبه به وصف مومنه وجوب عتق دارد ولی ممکن است به وصف دیگر مثل علم هم وجوب عتق داشته باشد.

پس نمی توانیم بگوییم غیر رقبه مومنه، وجوب عتق ندارد.


[۱] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۲٫

[۲] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۵٫

[۳] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۵٫

[۴] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۵٫

[۵] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۵٫

دیدگاهتان را بنویسید