استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد حمید درایتی-جلسه۹۱:ربا(۱۳۹۶/۱۲/۱۴)

۲۳۳۱۶- ۴- وَ عَنْهُمْ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ جَرِیرٍ عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ الشَّامِیِّ قَالَ: کَرِهَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَفِیزَ لَوْزٍ بِقَفِیزَیْنِ لَوْزٍ وَ قَفِیزاً مِنْ تَمْرٍ بِقَفِیزَیْنِ مِنْ تَمْرٍ.

سند

“و عنهم” یعنی محمد بن یعقوب عن عده من اصحابنا عن سهل

سهل بن زیاد آدمی: ما در او تردید داریم ولی دو سند است و سند احمد بن محمد بن عیسی درست است.

ابی الربیع شامی: مهمل

نتیجه: یک سند معتبره

دلالت

  1. مورد مکیل است چون قفیز کیل خاصی است.
  2. لوز بادام است.
  3. این که در موزون حکم چیست؟ این روایت ساکت است.
  4. این که اگر مکیل و موزون هم نبود حکم چیست؟ این روایت ساکت است.
  5. کراهت بر فرض ظهور در کراهت اصطلاحی نداشته باشد، ظهور در حرمت هم ندارد.

۲۳۳۱۷- ۵- وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى وَ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ مَنْصُورٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الشَّاهِ بِالشَّاتَیْنِ وَ الْبَیْضَهِ بِالْبَیْضَتَیْنِ قَالَ لَا بَأْسَ مَا لَمْ یَکُنْ کَیْلًا أَوْ وَزْناً.

سند

غیره باعث ارسال در یک سند است ولی سند دیگر درست است.

داوود بن الحصین: ثقه و واقفی

منصور بن حازم: ثقه امامی

نتیجه: یک سند موثقه دارد.

دلالت

  1. منطوق: اگر تفاضل باشد و کیل و وزن نباشد مثلا عددی باشد، اشکال ندارد که مفهومش این می شود که اگر به کیل و وزن باشد و تفاضل باشد، اشکال دارد.
  2. ۲٫         این روایت هم دلالت کرد که کیل و وزن اشکال دارد و هم دلالت کرد که به غیر کیل و وزن اشکال ندارد.
  3. این روایت به منطوقه می گوید به صورت عددی و متری و … با تفاضل اشکال ندارد. اگر گفتیم دلالت منطوق اقوی از مفهوم است ممکن است در جمع روایات دخیل باشد.
  4. ۴٫        “شاه بشاتین” یعنی معامله با تفاضل بوده است. نه این که معامله یک گوسفند با دو گوسفند بوده است ولی آن یک گوسفند به اندازه دو گوسفند وزن یا قیمت داشته است.

وَ رَوَاهُ الشَّیْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَهَ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ‏ مِثْلَهُ‏.

موثقه به حسن بن محمد بن سماعه

۲۳۳۱۸- ۶- وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ رِجَالِهِ ذَکَرَهُ فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ: وَ لَا یُنْظَرُ فِیمَا یُکَالُ وَ یُوزَنُ‏ إِلَّا إِلَى الْعَامَّهِ وَ لَا یُؤْخَذُ فِیهِ بِالْخَاصَّهِ فَإِنْ کَانَ قَوْمٌ یَکِیلُونَ اللَّحْمَ وَ یَکِیلُونَ الْجَوْزَ فَلَا یُعْتَبَرُ بِهِمْ لِأَنَّ أَصْلَ اللَّحْمِ أَنْ یُوزَنَ وَ أَصْلَ الْجَوْزِ أَنْ یُعَدَّ.

سند

کلینی از علی بن ابراهیم

دلالت

برای این که این که چه چیزی مکیل است یا موزون باید به عموم مردم مراجعه کرد نه عده خاص.

“لِأَنَّ أَصْلَ اللَّحْمِ أَنْ یُوزَنَ” این یک قاعده است یعنی تا قامت موزون است یا ناظر به زمان خودشان است؟

سه احتمال در این مساله وجود دارد:

احتمال۱: معیار قاعده عقلایی است.

هر چیزی به تناسب جنسش عقلا یا عقلائا باید قاعده داشته باشد. ما قاعده ای عقلائی داریم که این جنس باید وزنی باشد و الا مثلا غرر است. پس ولو عرف غالب هم خلاف آن باشد، اشتباه است.

اصل اللحم ان یوزن یعنی قاعده عقلایی اش همین است که وزن شود و عرف اساسا ملاک نیست ولو عرف عام.

احتمال۲: معیار عرف غالب عصر صدور نص است.

عرف غالب معیار است و معیار عرف غالب در زمان حضرت ع است نه عرف زمان ما. طبق این حرف چون گردو در آن زمان معدود بوده است پس در زمان ما به هر صورت ربا در آن نیست و در گوشت در هر صورت ربا مطرح است و لو در عرف زمان ما بیع آن عددی باشد.

احتمال۳: معیار، عرف غالب هر عصر است.

حضرت ع عرف زمان خودشان را می گویند و این تعمیم به زمان ما ندارد. معیار عرف عام و غالب هر زمان است.

باب۱۶ ابواب الربا

بَابُ أَنَّهُ لَا یَحْرُمُ الرِّبَا فِی الْمَعْدُودِ وَ الْمَزْرُوعِ لَکِنْ یُکْرَهُ‏[۱]

۲۳۳۶۵- ۱- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى وَ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ مَنْصُورٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الشَّاهِ بِالشَّاتَیْنِ وَ الْبَیْضَهِ بِالْبَیْضَتَیْنِ‏ قَالَ لَا بَأْسَ مَا لَمْ یَکُنْ کَیْلًا أَوْ وَزْناً.

این روایت همان روایت پنجم باب شش است که در همین جلسه خواندیم.

وَ رَوَاهُ الشَّیْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَهَ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ‏ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ مَا لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَیْلٌ وَ لَا وَزْنٌ‏

۲۳۳۶۶- ۲- وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ رِجَالِهِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ فِی حَدِیثٍ قَالَ: وَ مَا عُدَّ عَدَداً وَ لَمْ یُکَلْ وَ لَمْ یُوزَنْ فَلَا بَأْسَ بِهِ اثْنَانِ بِوَاحِدٍ یَداً بِیَدٍ وَ یُکْرَهُ نَسِیئَهً. [۲]

این روایت هم همان روایت ششم باب شش است که خواندیم البته این جا فقره دیگری از آن روایت مورد استشهاد قرار گرفته است.

در معدودات بیع با تفاضل و به صورت نقدی اشکال ندارد اما نسیه مکروه است. اما این که مکروه به معنای حرمت باشد یا کراهت باید در جمع بررسی کنیم.

در روایات دیگر غیر مکیل و موزون را می گفتند ولی این جا تصریح به معدود می کند و این که بخواهید از آن به هر غیر مکیل و موزونی استفاده کنید، نیازمند الغاء خصوصیت از معدود است یعنی خواستند غیر مکیل و موزون را بگویند چون مرسوم سه مقیاس عدد و کیل و وزن بوده است. البته پارچه متری بوده است اما در کل معاملات بیع پارچه قلیل محسوب می شود.

۲۳۳۶۷- ۳- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَهَ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَیْضَهِ بِالْبَیْضَتَیْنِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ وَ الثَّوْبِ بِالثَّوْبَیْنِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ وَ الْفَرَسِ بِالْفَرَسَیْنِ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ ثُمَّ قَالَ کُلُّ شَیْ‏ءٍ یُکَالُ أَوْ یُوزَنُ فَلَا یَصْلُحُ مِثْلَیْنِ بِمِثْلٍ إِذَا کَانَ مِنْ جِنْسٍ وَاحِدٍ فَإِذَا کَانَ لَا یُکَالُ وَ لَا یُوزَنُ فَلَا بَأْسَ بِهِ اثْنَیْنِ بِوَاحِدٍ. [۳]

سند

موثقه به حسن بن محمد بن سماعه

دلالت

  1. خصوصیت این روایت این است که سه شرط ربای معاوضی را به صورت قاعده گفته است.

شرط۱: یکال او یوزن

شرط۲: لایصلح مثلین بمثل

شرط۳: اذا کان من جنس واحد

  • ظهور لایصلح در حرمت ظهور ضعیفی است ولی باز هم معتقدیم اگر قرینه بر خلاف نداشته باشیم از آن حرمت استفاده می شود ولی قرائن ضعیفی می تواند ظهور او را بهم بزنند.
  • قاعده این است که مکیل و موزون مشکل دارد و این یعنی غیر مکیل و موزون اشکال ندارد.
  • لایکال او یوزن هم اطلاق دارد و عددی و غیر عددی را شامل است.

۲۳۳۶۸- ۴- وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِالثَّوْبِ بِالثَّوْبَیْنِ.

محمد بن الحسن باسناده عن الحسن بن محمد بن سماعه عن ابن رباط …

۲۳۳۶۹- ۵- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ حَمْزَهَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَ ذَلِکَ وَ قَالَ: إِذَا وَصَفْتَ الطُّولَ فِیهِ وَ الْعَرْضَ. [۴]

حمزه بن مهران: مهمل است.

مثل ذلک یعنی لَا بَأْسَ بِالثَّوْبِ بِالثَّوْبَیْنِ البته با قید توصیف یعنی مجهول نباشد.

۲۳۳۷۰- ۶- وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَهَ عَنْ أَبَانٍ عَنْ سَلَمَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ ع‏ أَنَّهُ کَسَا النَّاسَ بِالْعِرَاقِ وَ کَانَ فِی الْکِسْوَهِ حُلَّهٌ جَیِّدَهٌ قَالَ فَسَأَلَهَا إِیَّاهُ الْحُسَیْنُ ع فَأَبَى فَقَالَ الْحُسَیْنُ أَنَا أُعْطِیکَ مَکَانَهَا حُلَّتَیْنِ فَأَبَى فَلَمْ یَزَلْ یُعْطِیهِ حَتَّى بَلَغَ خَمْساً فَأَخَذَهَا مِنْهُ ثُمَّ أَعْطَاهُ الْحُلَّهَ وَ جَعَلَ الْحُلَلَ فِی حَجْرِهِ وَ قَالَ لآَخُذَنَّ خَمْسَهً بِوَاحِدَهٍ.

سند

محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید عن فضاله

سلمه: مجهول

دلالت

  1. امام حسین ع پنج لباس را دادند و در برابر، یک لباس از حضرت علی ع گرفتند و ظاهرا معامله بوده است.
  2. حضرت امیر ع وقتی پنج لباس را از امام حسین ع گرفتند فرمودند هر یک از پنج تا را به پنج لباس می فروشم.
  3. یک سوال کلی در همه این روایات این است که این ها ناظر به فقط بیع است یا هر معاوضه ای؟ مثلا صلح به تفاضل هم ربا است؟

مثلا ثوب به ثوبین داشتیم آیا این بیع است؟ ممکن است به صلح بوده است. این جا هم سالها داشت که آیا به معنای بیع است؟ اعطیک یعنی به جای آن پنج لباس می دهم این یعنی بیع یا غیر آن؟

این باید بعدا بررسی شود.

  • پس می توان جنس واحد را در غیر مکیل و موزون خرید و فروش کرد. آن هم نه تفاضل کم بلکه اضعافا مضاعفه. پنج در برابر یک.

وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبَانٍ‏ مِثْلَهُ‏.


[۱] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۲٫

[۲] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۲٫

[۳] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۲٫

[۴] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۲٫

دیدگاهتان را بنویسید