استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد حمید درایتی-جلسه۸۹:ربا(۱۳۹۶/۱۲/۱۲)

نکته

گفتیم تطبیق در روایات گندم و جو تعبدی است و نمی فهمیم. روایاتی ذکر شده است که اصل این دو یک شیء است و توضیحی برای آن آمده است که آن چه آدم کاشت، گندم شد و آن چه حوا کاشت، جو شد و اصل هر دو یک چیز بودند. ولی این روایات ضعیف السند هستند.

اقوال در تعلیل و تطبیق

قول۱

سه نفر از فقهاء ما بر طبق این روایات فتوا نمی دهند. ابن جنید اسکافی، ابن عقیل عمانی و ابن ادریس حلی این روایات گندم و جو را مخالف روایات اختلاف جنس و جنس واحد می دانند و لذا به این روایات عمل نمی کنند بلکه معیار را همان وحدت نوعی دانستند و گندم و جو هم ذیل همین ملاک می رود و لذا ربا در آن نیست.

پس فقهایی داریم که نه در تعلیل و نه در تطبیق به این روایات عمل نکردند.

قول۲

فقهاء دیگری هم وجود دارد که به تعلیل روایت اعتنا نکردند.  یعنی تنها تطبیق در گندم و جو را بالتعبد پذیرفتند که ربا است بالتخصیص؛ ولی در غیر آن نپذیرفتند که صرف اشتقاق هم باعث حرمت ربوی می شود.

محقق اردبیلی گویا به تعلیل اعتنا ندارد. از کلام سید در عروه هم این چنین بر می آید که مشتقات شیء با آن شیء از جنس واحد محسوب نمی شوند. گویا به عموم تعلیل تمسک نکرده است.[۱]

جواهر هم در اشتقاقات تامل و تردید دارد و این هم شاهد عدم التزام ایشان به تعلیل است. [۲]

از آیت الله سیستانی هم نقل شده است که این جا تعلیل تعبدی است و به آن نمی توان اخذ کرد و لذا اشتقاق ملاک نیست. چون تعلیل تعبدی است پس به منزله حکمت است نه علت. علت باعث تعمیم و تضییق می شود ولی حکمت موجب توسعه و تضییق نمی شود. با توجه به این که ما نمی فهمیم که چطور جو از گندم گرفته شده است پس این عبارت، تعلیل نیست و حکمت است.

پس معیار، آن چه است که در روایات دیگر بیان شد که وحدت نوعی ملاک است و اشتقاق باعث ربا نمی شود.

در تقریب کلام آیت الله سیستانی می توان گفت تعلیل در جایی باعث تعمیم می شود و ظهور تعلیل می شود که ما علت را بفهمیم و آن را در مورد تطبیق دهیم. امام ع برای مخاطب تعلیل می خواهد بگوید و قاعده ای بگوید تا سوال او منقطع شود و لذا کبرایی باید بگوید که او بفهمد پس وقتی تعلیلی می گوید که برای سائل قابل فهم نیست این تعلیل نیست و اگر تعلیل باشد این تعلیل لغو می شود.

بیان علت خودش نحوه ای از بیان حکم شرعی است وو قاعده و قانون و کلی می شود ولی حکمت کارکرد این چنینی ندارد. عملا اثر استنباطی ندارد و این جا گویا امام ع می فرمایند که حکمتی دارد که تو نمی فهمی و لذا لغو هم نیست اثرش همین است که می فهماند که نمی خواهم علت حکم را بیان کنم.

ظهور اولیه لان … در تعلیل است و گویا آقای سیستانی می گوید قرینه بر خلاف همین لغویت است.

ظهور تعلیل و ظهور حکم دو ظهور مستقل هستند و اگر به یکی نتوانستیم تمسک کنیم به دیگری می توان تمسک کرد.

ح۱۲ب۱۷ ابواب ربا

۲۳۳۸۳- ۱۲- وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ رِجَالِهِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ قَالَ: الذَّهَبُ بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّهُ بِالْفِضَّهِ وَزْناً بِوَزْنٍ سَوَاءً لَیْسَ لِبَعْضِهِ فَضْلٌ عَلَى بَعْضٍ وَ تُبَاعُ الْفِضَّهُ بِالذَّهَبِ وَ الذَّهَبُ بِالْفِضَّهِ کَیْفَ شِئْتَ یَداً بِیَدٍ وَ لَا بَأْسَ بِذَلِکَ وَ لَا تَحِلُّ النَّسِیئَهُ وَ الذَّهَبُ وَ الْفِضَّهُ یُبَاعَانِ بِمَا سِوَاهُمَا مِنْ وَزْنٍ أَوْ کَیْلٍ أَوْ عَدَدٍ أَوْ غَیْرِ ذَلِکَ یَداً بِیَدٍ وَ نَسِیئَهً جَمِیعاً لَا بَأْسَ بِذَلِکَ وَ مَا کِیلَ أَوْ وُزِنَ مِمَّا أَصْلُهُ وَاحِدٌ فَلَیْسَ لِبَعْضِهِ فَضْلٌ عَلَى بَعْضٍ کَیْلٌ بِکَیْلٍ وَ وَزْنٌ بِوَزْنٍ فَإِذَا اخْتَلَفَ أَصْلُ مَا یُکَالُ فَلَا بَأْسَ بِهِ اثْنَانِ بِوَاحِدٍ یَداً بِیَدٍ

اشکال این است که عبارت “وَ مَا کِیلَ أَوْ وُزِنَ مِمَّا أَصْلُهُ وَاحِدٌ فَلَیْسَ لِبَعْضِهِ فَضْلٌ عَلَى بَعْضٍ کَیْلٌ بِکَیْلٍ وَ وَزْنٌ بِوَزْنٍ فَإِذَا اخْتَلَفَ أَصْلُ مَا یُکَالُ فَلَا بَأْسَ بِهِ اثْنَانِ بِوَاحِدٍ یَداً بِیَدٍ” همین مساله اشتقاق را مطرح کرده است و بحث گندم و جو هم نیست. پس باید اخذ به این عمومیت کرد و دیگر تطبیق تعبدی هم نیست.

جواب

سند ضعیف است. عن رجاله عمن ذکره باعث ارسال است.

مراد چیست؟

عمن ذکر عن رجاله است که مقطوعه است.

عمن ذکر عن الامام ع که مضمره است.

برخی مشکله “عن رجاله” را به نقل در تفسیر علی ابراهیم قمی حل کردند چون او در تفسیر رجال خودش را توثیق کرده است و نیز ممکن است بگوییم “رجاله” یعنی مجموعه ای از مشایخ علی بن ابراهیم قمی نقل کردند که بعید است یک نفر ثقه در آن ها نباشد. این مدل استدلال را آقای خویی در عده من اصحابنا گفتند.

اگر از رجاله مجموعه ای از روات باشد مشکله عمن ذکره هم حل می شود چون هر یک از این روات، از امامی نقل کرده اند و لذا امام مشخصی نبوده است که بگویم امام صادق ع است یا امام باقر ع است.

ولی تردید در سند باعث عدم استناد به این روایات شد.

گروه سوم از روایات، روایاتی است که در موارد خاص است.

ب۹ ابواب الربا

بَابُ أَنَّ حُکْمَ الدَّقِیقِ وَ السَّوِیقِ وَ نَحْوِهِمَا حُکْمُ مَا یَکُونَانِ مِنْهُ‏

آرد و سویق برنج در حکم برنج است و آرد گندم در حکم گندم است. پس گندم تبدیل به آرد می شود با وجود این، باز هم ربا است چون اصل این دو واحد هستند و این تطبیق دیگری برای آن قاعده است که در جو و گندم گفته شد.

۲۳۳۳۴- ۱- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا تَقُولُ فِی الْبُرِّ بِالسَّوِیقِ فَقَالَ مِثْلًا بِمِثْلٍ لَا بَأْسَ قُلْتُ إِنَّهُ یَکُونُ لَهُ رَیْعٌ‏ إِنَّهُ یَکُونُ لَهُ فَضْلٌ فَقَالَ أَ لَیْسَ لَهُ مَئُونَهٌ فَقُلْتُ بَلَى قَالَ هَذَا بِذَا وَ قَالَ إِذَا اخْتَلَفَ الشَّیْئَانِ فَلَا بَأْسَ مِثْلَیْنِ بِمِثْلٍ یَداً بِیَدٍ.

سند

صحیحه

دلالت

سوال از معامله گندم با سویق است و امام ع آن دو را از شیء واحد محسوب کردند و امام ع فرمودند که با تماثل کمی اشکال ندارد.

برخی می گویند سویق آرد شیء است و بلغور دارد در برابر دقیق که بلغور ندارد ولی این به لحاظ لغت است و برخی می گویند در عرف، سویق با ضمیمه ای است. یعنی از گندم درست می شود که تف مختصری داده می شود.

گندم اگر بخواهد آرد شود، زحمت دارد و هزینه دارد و امام ع می فرماید اگر این ها را به کیل بخواهید بفروشید چون آرد سنگین تر است لذا کثرت گندم در این جا در برابر هزینه های آرد قرار می گیرد و لذا اشکال ندارد.

این فرض کیل در روایت نبود و توجیه کردیم.

این تعلیل “هذا بذا” هم مهم است و لو تطبیق را نفهمیم (و بحث کیل را برای فهم روایت درست کردیم) حضرت ع می فرماید یک طرف معامله، موونه دارد و لذا تفاضل طرف دیگر اشکال ندارد این را بررسی خواهیم کرد ولی برای بحث خودمان از این جهت این روایت نقل شد که بر و سویق را یک شیء دانستند چون اصلشان یکی است.

البته باید بررسی بیشتری شود.


[۱] . یزدى، سید محمد کاظم‌، تکمله العروه الوثقى‌، ج۱، ص۵٫

[۲] . نجفى، محمد حسن‌، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج۲۳، ص۳۳۲٫

دیدگاهتان را بنویسید