استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷معنویات

استاد حمید درایتی-جلسه۷۲:ربا(۱۳۹۶/۱۱/۰۷)

روایاتی از ابواب صرف را خواندیم که می توان درهمی که قرض داد را دینار گرفت و دیناری که قرض داد را درهم گرفت.

روایات دیگری داریم که مطلق اشتراط موجب بطلان نیست. برخی از شرط ها زیاده نیست. شرط می کند در مکان دیگری اداء شود که زیاده مالی نیست ولی گاهی از این کار، منفعتی غیرمالی به قرض دهنده می رسد مثلا نقل و انتقال برایش مشکل دارد مثلا نمی تواند از گمرک رد کند.

ح۱ب۱۴ ابواب صرف: روایت یعقوب بن شعیب

۲۳۴۷۵- ۱- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ یُسْلِفُ الرَّجُلُ الْوَرِقَ عَلَى أَنْ یَنْقُدَهَا إِیَّاهُ بِأَرْضٍ أُخْرَى وَ یَشْتَرِطُ عَلَیْهِ ذَلِکَ قَالَ لَا بَأْسَ.

سند

صحیحه

دلالت

بحث اشتراط ارض دیگر است. مکانی که قرض می گیرید لازم نیست مکان اداء دین هم باشد.

در این روایات فرض نشده است که این درهم در مکان دیگر، قیمتش متفاوت بوده است یا خیر. از این که سائل از تفاوت قیمت، نپرسیده فهمیده می شود که پول ها به یک قیمت بوده است و الا حتما می پرسید. 

۲۳۴۷۷- ۳- وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏ لَا بَأْسَ بِأَنْ یَأْخُذَ الرَّجُلُ الدَّرَاهِمَ بِمَکَّهَ- وَ یَکْتُبَ لَهُمْ سَفَاتِجَ‏ (رسید) أَنْ‏ یُعْطُوهَا بِالْکُوفَهِ.

سند

موثقه

دلالت

همان مضمون روایت قبل.

۲۳۴۷۸- ۴- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبَانٍ یَعْنِی ابْنَ عُثْمَانَ أَنَّهُ قَالَ یَعْنِی أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی الرَّجُلِ یُسْلِفُ الرَّجُلَ الدَّرَاهِمَ یَنْقُدُهَا إِیَّاهُ بِأَرْضٍ أُخْرَى قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.

۲۳۴۷۹- ۵- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ قَالَ: قُلْتُ یَدْفَعُ إِلَیَّ الرَّجُلُ الدَّرَاهِمَ فَأَشْتَرِطُ عَلَیْهِ أَنْ یَدْفَعَهَا بِأَرْضٍ أُخْرَى سُوداً بِوَزْنِهَا وَ أَشْتَرِطُ ذَلِکَ عَلَیْهِ قَالَ لَا بَأْسَ.

عددی قرض داده است و شرط می کند که ادائش وزنی باشد و در زمین دیگری باشد.

سود به معنای کهنه است.

در این روایت دو نکته وجود داشت: وزنی اداء کند و اداء در زمین دیگری باشد.

۲۳۴۸۰- ۶- وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع وَ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی الرَّجُلِ یُسْلِفُ الرَّجُلَ الْوَرِقَ عَلَى أَنْ یَنْقُدَهَا إِیَّاهُ بِأَرْضٍ أُخْرَى وَ یَشْتَرِطُ ذَلِکَ قَالَ لَا بَأْسَ.

این روایات هم شامل قرض می شد و هم سلم. این روایت آخر، ظهور در اختصاص به معامله سلف ندارد چون در لغت، قرض بدون فایده را سلف می گویند. در روایتی داشتیم که پیامبر ص فرمودند که “هل عنده سلف؟” یعنی آیا کسی می تواند قرض دهد؟

این روایات همه در درهم و دینار بود اما این که درهم و دینار خصوصیت داشته باشد بعید است و دلیلی بر اختصاص نداریم بلکه دلیل بر اشتراک هم داریم. دو نوع دلیل بر اشتراک داریم.

نوع۱: اوفوا بالعقود

اگر شرطی و حکمی بیان می شود برای بیع یا قرض، هر نوع بیع و قرضی همین حکم را دارد.

نوع۲: دلیل خاص که برخی از آنها را امروز می خوانیم.

ح۲ب۹ ابواب صرف

۲۳۴۴۴- ۲- وَ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِیمَ ع عَنِ‏ الرَّجُلِ یَکُونُ لِی عَلَیْهِ الْمَالُ فَیُقَبِّضُنِی بَعْضاً دَنَانِیرَ وَ بَعْضاً دَرَاهِمَ فَإِذَا جَاءَ یُحَاسِبُنِی‏ لِیُوَفِّیَنِی یَکُونُ قَدْ تَغَیَّرَ سِعْرُ الدَّنَانِیرِ أَیَّ السِّعْرَیْنِ أَحْسُبُ لَهُ الَّذِی کَانَ یَوْمَ أَعْطَانِی الدَّنَانِیرَ أَوْ سِعْرَ یَوْمِیَ الَّذِی أُحَاسِبُهُ‏ فَقَالَ سِعْرَ یَوْمَ أَعْطَاکَ الدَّنَانِیرَ لِأَنَّکَ حَبَسْتَ مَنْفَعَتَهَا عَنْهُ.

شخصی قرض می دهد به دیگری و بدهکار، قبل از حلول وقت قرض، بخشی از قرض را به درهم و دینار پرداخت کرده است و وقتی روز اصلی اداء دین (تسویه حساب) فرارسید، قیمت دینار در روز اداء بخشی از دین با قیمت روز توسیه حساب متفاوت است. حال سوال این است که قیمت کدام روز را باید حساب کنم؟ حضرت ع می فرماید روز اداء بخشی از دین باید حساب شود چون وقتی بخشی از دین به دست شمای طلبکار رسید، منفعت دینار را از آقای بدهکار حبس کردی چون او می توانست با آن دینارها که قیمتش بیشتر بود کالای با ارزش بیشتری بخرد و تو با قبول آن اداء بخشی از دین، آن منفعت را از او حبس کردی.

از ظاهر روایت بدست می آید که گویا در روز تسویه حساب، دینار ارزان شده است. لذا امام ع می فرماید قیمت روز اداء بخشی از قرض را بده که بیشتر از روز تسویه حساب است. 

چرا باید روز اداء بخشی از قرض را حساب کنی؟ تعلیل امام ع این است که تو منفعت دینار را از او حبس کردی. زیاده سعر و قیمت از زمان اداء بخشی از قرض دست تو بوده است و تو منتفع می شدی نه مستقرض. 

“یکون لی علیه المال” یعنی مورد روایت دین بوده است؛ اما معلوم نیست که بخاطر بیع بوده یا بخاطر قرض؟ روایت اطلاق داره.

این قرض، قرض حالّ است یا قرض موجل؟ از این جهت هم روایت اطلاق داشت. اگر موجل باشد یعنی سر یک سال باید ۲۰ دینار می دادید ولی زودتر بخشی از آن را می دهید. یعنی این درهم و دینار که زودتر داده می شود بابت پرداخت دین است نه این که امانت باشد نزد این شخص طلبکار چون لازم نیست طلبکار زودتر بگیرد می تواند به عنوان امانت دست او باشد که وقتی همه پول را آورد، اداء دین محاسبه شود ولی از روایت، معلوم است که امانت نبوده است چون می فرماید “یقبضنی بعضا دنانیر و بعضا دراهم” یعنی به عنوان اداء دین قبول کرده است.

در این روایت، اگر قیمت روز تسویه حساب را ملاک قرار دهد، طلبکار سود کرده است نه مستقرض ولی این روایت را برای بحث دیرکرد خواندیم.

دیدگاهتان را بنویسید