استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد حمید درایتی-جلسه۱۰۲:ربا(۱۳۹۷/۰۱/۱۸)

احادیث اهل سنت را خواندیم و حرمت اصل ربا در روایات آنها وجود داشت. آیا این کمک به قطع به صدور روایات حرمت ربا می شود یا خیر؟

تواتر را به صورت کمی تعریف نمی کنند و به صورت کلی می گویند آن مقداری که موجب قطع به صدور شود؛ چون همیشه در حدوث قطع، عامل کمی نقش ندارد بلکه گاهی عوامل کیفی قطع می آورد. مثلا چند طریقی که همه از اجلاء هستند گاهی باعث قطع می شود و ممکن است کمیت آن هم زیاد نباشد ولی چون ناقلان همه از اجلاء اند قطع حاصل می شود.

گاهی سه نقل از کلینی و شیخ و صدوق را برخی باعث تواتر دانسته اند.

یکی از عوامل کیفی می تواند نقل مضمونی در احادیث فریقین باشد. این که هم شیعه و هم اهل سنت هر دو این مضمون را نقل کردند سرعت رسیدن به قطع به صدور را بالا می برد.

از عوامل کیفی که در حصول قطع و تواتر نقش دارد، خود موضوع خبر است مثلا اگر در کتب اهل سنت، روایات مذمت خلفاء باشد این سرعت قطع به صدور را بالا می برد.

البته وجود مضمون روایات شیعه، در میان روایات اهل سنت گاهی موجب تضعیف است از جهت احتمال تقیه که بحث جهت است نه صدور.

لذا باید بحث شود که وجود مضمون در روایات اهل سنت مضعف استناد است یا مقوی استناد؟

اگر روایات ما متعارض باشند قرینه تقیه می تواند باشد فی الجمله ولی اگر متعارض هم نباشند برخی باز معتقدند که شائبه تقیه در آن است.

گاهی مضمونی در روایات شیعه است و آن مضمون در اهل سنت هم است اما روایات ما در آن مضمون چند برابر روایات اهل سنت در این جا برخی معتقدند خود این کثرت روایات مانع حمل بر تقیه است. یعنی تقیه به این صورت که از خود اهل سنت بیشتر نقل شود پذیرفته نیست.

ادامه روایات اهل سنت از کتاب جامع الاصول فی احادیث الرسول ص جلد اول ص۵۳۶

“و فی اخری لمسلم قال قال رسول الله ص الذهب الذهب و الفضه بالفضه و البُرّ بالبُرّ و و الشعیر بالشعیر و التمر بالتمر و الملح بالملح مِثلاً بمثلٍ یداً بیدٍ فمن زاد او استزاد فقد اربی الآخذ و المعطی فیه سواء”

در این روایت تعبیر “یدا بید” داشت که در روایات ما هم بود و مفهوم آن این است که به صورت نسیه جایز نیست و لو در یک طرف موجل باشد.

این حکم اختصاصی به بیع صرف نداشت بلکه بر و شعیر و تمر و ملح هم بود.

حرمت این عمل از باب ربا است.

حرمت ربا برای دو طرف معامله است.

برخی از اهل سنت ربا را فقط در همین شش موردی که در این روایت آمده است قبول دارند.

در روایات ما مکیل و موزون بود ولی در روایات اهل سنت، تصریح ندارند و گویا روایات ما تفسیر و علت و منشأ حکم را گفتند. یعنی این ها روایاتی دارند ولی اساس حکم را نفهمیدند و امام ع در روایات شیعه مبنای حکم را بیان می کنند. خود فقهاء اهل سنت در این قضیه نزاع دارند که این موارد روایات خصوصیت دارد یا الغاء خصوصیت می شود.

روایت ۳۷۵ صفحه ۵۳۸

قال رسول الله ص التمر بالتمر مثلا بمثل قیل له ان عاملک علی خیبر یاخذ الساع بالساعین فقال رسول الله ص ادعوه لی فدعی له فقال له رسول الله ص اتاخذ الساع بالسعین فقال یا رسول الله لایبیعوننی الجنیب (خرمای خوب) بالجمع (خرمای مخلوط) ساعا بالساع (یعنی در عرف آن جا این طوری معامله نمی کنند و این ها قیمتشان مساوی نیست) فقال رسول الله ص بع الجمع بالدراهم ثم ابتع بالدراهم جنیبا (پس به جای معامله کالا به کالا، دو معامله پول به کالا انجام بده)

روایت ۳۷۷ صفحه ۵۳۹

“الذهب بالذهب وزنا بوزن مثلا بمثل و الفضه بالفضه وزنا بوزن مثلا بمثل فمن زاد او استزاد … و فرمودند الدینار بالدینار لا فضل بینهما و الدرهم بالدرهم لا فضل بینهما”

“مثلا بمثل”

احتمال۱: مراد از مثلا بمثل تاکید وزنا بوزن است.

احتمال۲: ممکن است وزنی نباشد بلکه عددی باشد پس باید در معدودات هم تفاضل نباشد و تماثل باشد. این می تواند تاکید با توسعه باشد.

صفحه ۵۴۰

جریان عباد بن صامت را برای ما نقل کن. آن شخص می گوید ما جنگی رفته بودیم که فرمانده ما معاویه بود و در غنائم، ظرفی از نقره بود و معاویه امر کرد که این را بفروش به ظروف ذهب و فضه دیگر. این خبر به عباده رسید.

عباده می گوید من از رسول الله ص شنیدم که حضرت ص نهی کردند از معامله تمر به تمر و … (همان شش موردی روایات قبل) الا این که مساوی باشند فمن زاد او استزاد ربا انجام دادند و مردم ظرف ها را برگرداندند و خبر به معاویه رسید و او گفت عده ای از پیامبر ص احادیثی نقل می کنند درحالیکه ما با پیامبرص بودیم و چنین چیزی را نشنیدیم.

عباده گفت ما حدیث پیامبر ص را نقل می کنیم هر چند معاویه خوشش نیاید.

صفحه ۵۴۲

ابوالمنهال: من شریکی داشتم و او درهم را نسیه فروخت تا موسم حج و من به او گفتم بیع نسیه پول نقره جایز نیست او گفت ما تو بازار چنین معامله ای کردیم و کسی چیزی نگفت به او گفته شد از براء بپرس که فقه بلد است. او پرسید و براء گفت پیامبر ص بر ما وارد شدند درحالیکه ما مشغول بیع نسیه درهم بودیم و حضرت ص فرمودند ما کان یدا بید فلاباس به و ما کان نسیتا فهو ربا او گفت پیش زید بن ارغم برو و من رفتم و پرسیدم او هم همین مطلب را گفت.

این روایت هم می گوید این حکم حرمت در نسیه که در روایات ما هم بود، از جهت ربا بوده است.

دیدگاهتان را بنویسید