استاد محسن ملکی ۱۳۹۷-۱۳۹۸

استاد محسن ملکی-جلسه۳۴: ثمره اجراء این دو خیار (شرط و اشتراط) در بیع أقساطی (۱۳۹۷/۰۹/۰۶)

إجراء حکم خیار اشتراط در بیع قسطی نیاز به مؤنه‌ی ‌خاصی ندارد زیرا معنای خیار اشتراط این است که در بیع قسطی أداء ثمن در مدت معلوم شرط می‌شود به طوری که اگر مشتری ثمن را در آن مدت معلوم پرداخت نکرد بایع خیار تخلّف شرط پیدا می‌کند و بیع معلّق است بر أداء أقساط در زمان معیّن و اگر مشتری تمام ثمن را در آن زمان پرداخت کرد بیع منجّز می‌شود و این خیار همانند خیار شرط در عدم فعلیّت نقل و انتقال ظاهری با فرض ثبوت نقل و انتقال اقتضایی (واقعی) مشترک می‌باشند. لکن فرق این دو خیار در این است که تزلزل در خیار شرط موضوعش مقدار زمان معیّن نزد متعاملین می‌باشد و امّا موضوع خیار اشتراط، تخلف شرط می‌باشد.

و بیع در خیار تخلّف شرط معلّق به عدم تخلّف است و زمان در این خیار ظرف می‌باشد (نه موضوع) لذا می‌توان گفت که زمان در خیار شرط قید است و در خیار اشتراط ظرف و به عبارت دیگر می‌توان گفت خیار شرط صراحت در عدم نقل و انتقال تنجیزی داردبخلاف خیار اشتراط زیرا این خیار ناظر به حصول تخلف است و از این جهت می‌توان خیار اشتراط را بر عقد قضولی تشبیه کرد که نیازمند کاشف می‌باشد. به جهت اینکه بیع قسطی اگر با شرط خیار اشتراط لحاظ گردد بیعی است کامل در واقع و ظاهر تا اینکه حاصل شود عدم تخلف زیرا تخلف مانع از اقتضاء در این بیع است و ظهور مانعیت  نیازمند گذشت زمان است امّا خیار شرط به صرف اجراء صیغه موجود می‌باشد. (ذات خیار شرط یک بیع خیاری است از همان آغاز) (در خیار شرط هیچ انتظاری متصور نیست ولی در خیار اشتراط انتظاری متصور است) و مؤید این حرف است وقف اموال بر بطون لاحقه. از جهت اینکه موقوف علیهم تمامشان موجود نیستند ولی واقف در زمان حیاتش برای چند بطن آینده وقف می‌کند. در مقام تصحیح این وقف گفته‌اند که تملیک کامل شده توسط صیغه‌ی ‌وقف تملیک شأنی اقتضائی است و وقوع تنجیزی پیدا می‌کند بعداز وجود بطن مورد نظر. پس اگر با موجود شدن موقوف علیه در بطون به شکل تدریجی، و شامل شدن تملیک حاصل شده این بطون جدید را و حکم کردن به صحت وقف بر بطون معدومه صحیح باشد در بیع أقساطی نیز به مجرّد انشاء عقد لفظا یا عملاً نقل و انتقال مال شاناً و اقتضاءً تحقق می‌یابد و وقتی که مشتری تمام اقساط را پرداخت کرد نقل و انتقال فعلی می‌شوند. و بدین صورت مشکل بیع قسطی از نظر نقل و انتقال مبیع و تأمین آن برای بایع حل می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید