استاد محسن ملکی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد محسن ملکی-جلسه۷۵: ادامه نقد فرمایش صاحب عروه توسط استاد (۱۳۹۶/۱۱/۰۴)

صاحب جواهر را توضیح می‌دادیم:

صاحب جواهر می‌فرماید: که عبارت شیخ در تهذیب نص در استدلال به این روایات بر آنچه برداشت ایشان بود نمی‌باشد یعنی تأویلی را که شیخ مرتکب شد و گفت منظور از تقدیم زکات اعطاء قرض است چنین تأویلی به شکل صریح در فرمایش شیخ موجود نیست بنابراین اگر محقق در معتبر بخواهد بگوید که شیخ طوسی روایات طائفه‌ی اولی را به شکل قطعی منحصر در قرض نموده است ادعای بدون دلیل است زیرا مراد از کلام شیخ طوسی این است که می‌خواهد این نکته را بیان کند که قرض قبل از زکات باعث ضمانت صاحب مال می‌شود از نظر اینکه هنگام وجوب زکات در صورتی که مستحق از استحقاق ساقط شده باشد قرض دهنده باید مسئله‌ی زکات را از جهت پیدا کردن مستحق ضمانت نماید.

آری عبارت شیخ در استبصار نصّ در آنچیزی است که محقق در معتبر برداشت نموده است زیرا شیخ در استبصار تصریح کرد که صاحب مال به مستحق مراجعه کننده قرض می‌دهد و این قرض به قوت خودش باقی است تا زمان وجوب زکات که اگر قرض‌گیرنده در زمان وجوب زکات معسر باشد قرض داده شده زکات محسوب می‌شود و إلّا لازم است قرض‌دهنده زکات را اعاده کند و چنین فرمایشی از شیخ طوسی گرچه صریحاً در استبصار ذکر شده لکن روایات صلاحیت دلیل بودن بر این فرمایش را ندارند. آری می‌توانند مؤید سخن شیخ باشند (صاحب جواهر)

نقل کلام علامه توسط صاحب جواهر و نقد آن

بعد ایشان (صاحب جواهر) می‌فرماید: که علامه حلّی در منتهی المطلب[۱] قاطعانه فرموده است که شرط بقاء عسر مستحق تا زمان وجوب زکات در مسئله‌ی تعجیل زکات لازم است لذا صفت استحقاق برای آخذ تا زمان وجوب زکات باید باقی بماند زیرا مؤدّای صحیحه‌ی أحول است. (جلسه ۷۳)

مرحوم صاحب جواهر: در کلام علامه اشکال است یعنی وجوب بقاء استحقاق تا زمان وجوب زکات محل اشکال است آری چون اجماع بر چنین چیزی قائم شده از این اشکال صرف نظر می‌کنیم. والّا اگر اجماع نمی‌بود اثبات حرف علّامه بسیار سخت است چون صحیحه‌ی آحول نمی‌تواند به شکل یقینی منحصر شود در فرمایش علامه در منتهی، زیرا احتمال دارد که این صحیحه معنای دیگری را دلالت کند و آن عبارت است از عدم جواز تعجیل.

والوجه فی ذلک: حکم به جواز تعجیل زکات با ساختار روایات سازگار نیست چون اگر تعجیل در لسان شرع مشروع می‌بود دیگر نیاز نبود به اینکه پرداخت زکات را در قالب قرض بیان کنند. همانطور که در روایت حسنه‌ی عقبه بن خالد بن عثمان آمده است. عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عُقْبَهَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ اَلْمُعَلَّى وَ عُثْمَانُ بْنُ عِمْرَانَ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَلَمَّا رَآنَا قَالَ مَرْحَباً مَرْحَباً بِکُمْ وُجُوهٌ تُحِبُّنَا وَ نُحِبُّهَا جَعَلَکُمُ اَللَّهُ مَعَنَا فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ فَقَالَ لَهُ عُثْمَانُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ نَعَمْ مَهْ قَالَ إِنِّی رَجُلٌ مُوسِرٌ فَقَالَ لَهُ بَارَکَ اَللَّهُ لَکَ فِی یَسَارِکَ قَالَ وَ یَجِیءُ اَلرَّجُلُ فَیَسْأَلُنِی اَلشَّیْءَ وَ لَیْسَ هُوَ إِبَّانُ زَکَاتِی فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْقَرْضُ عِنْدَنَا بِثَمَانِیَهَ عَشَرَ وَ اَلصَّدَقَهُ بِعَشَرَهٍ وَ مَا ذَا عَلَیْکَ إِذَا کُنْتَ کَمَا تَقُولُ مُوسِراً أَعْطَیْتَهُ فَإِذَا کَانَ إِبَّانُ زَکَاتِکَ اِحْتَسَبْتَ بِهَا مِنَ اَلزَّکَاهِ یَا عُثْمَانُ لاَ تَرُدَّهُ فَإِنَّ رَدَّهُ عِنْدَ اَللَّهِ عَظِیمٌ.[۲]


[۱]  ج ۱ ص۵۱۲

[۲]  وسائل ج۶ ص۲۰۸؛ الکافی  ,  جلد۴  ,  ص۳۴.

دیدگاهتان را بنویسید