استاد محسن ملکی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد محسن ملکی-جلسه۲۶: اشکال به دلالت حدیث و پاسخ آن (۱۳۹۶/۰۸/۰۸)

۶) قرض به حسب این روایت بعد از اینکه برمی‌گردد به مقرض حتماً باید مالیتی را که نزد مقرض رفته به همان مقدار برگردد.

والوجه فی ذلک: چون مالیت أمر اعتباری است و هنگام قرض داده شدن قابل سنجش است لذا بعد از مراجعت از دست مقترض به مقرض همان مقدار مالیت برمی‌گردد و این مطلب براساس قاعده‌ای است که از تعریف قرض استفاده می‌کنیم که در متن عقد قرض بود. (تملیک مال با ضمان رد عین یا مماثل) و با توجه به مبنای منتخب ما که مالیت مال به قیمت است، قیمت واقعی مال مقترض به مقرض برمی‌گردد مگر اینکه در متن عقد قرض شرط شده باشد عین را یا مثل را برگرداند و الا مقدار مالیت بر می‌گردد.

۷) مال مقترض وقتی تحت سلطنت مقترض قرار گرفت و مورد تصرف او قرار گرفت چیزی از آن نمی‌ماند مگر مقدار قیمتش و عین آن تلف می‌شود. لذا آنچه فرض شده از اعتبار مثلیت عنوانی است طریقی نه موضوعی. و به تعبیر دیگر عنوان مثلیت طریق است برای قیمت و الا مثلیت بما هی ارزش ذاتی ندارد.

اشکال به دلالت حدیث و پاسخ آن

إن قلت: این روایت به حسب مالیت اطلاق ندارد زیرا کلمه زکات باعث می‌شود که مال مقید شود به مال زکوی به حسب اصطلاح فقهاء و تعین در ۹ مورد دارد. لذا آنچه استفاده از روایت شده صحیح نیست.

قلت: به دو شکل از این اشکال خارج می شویم:

۱- تمسک به اطلاق لفظ زکات در روایات:

کلمه زکات در این حدیث همانند مال مطلق است و اختصاص به آن ۹ مورد ندارد.

به حسب عموم آیات و روایات زکات بر دو قسم است عامّه و خاصّه و به این ادعا روایات فراوانی اشاره دارد از جمله:

حدیث علی بن محمد عن من ذکره عن محمد بن خالد عن محمدبن سنان عن المفضل قال: کنت عند أبی عبد الله علیه السلام فسأله رجل فی کم تجب الزکاه من المال فقال له الزکاه الظاهره أم الباطنه ترید قال أریدهما جمیعا فقال أما الظاهره ففی کل ألف خمسه و عشرون درهما و أما الباطنه فلا تستأثر على أخیک بما هو أحوج إلیک منک»؛‏ [۱]

این روایت گرچه مرسله است (عن من ذکره) ولی بقیه رواه ثقه هستند. لکن توسط روایات فراوان دیگری که اعتبار دارند و همچنین عمومات و اطلاقات حدیثی و قرآنی تقویت می‌شود و نتیجه می‌شود که زکات اولاً و بالذات مطلق است و گاهی از آن تعبیر به صدقه هم می‌شود.

در نتیجه مال در این روایت و در روایت قبل و تمام روایاتی که مطرح است مقید به تسعه نمی باشد و به تعبیر دیگر وقتی کلمه زکات اطلاق داشت اطلاق در قید باعث اطلاق در مقید می شود و به تعبیر دیگر قید مطلق تقیید خاصی را در مقید ایجاد نمی کند یعنی مالا در صحیحه گذشته به اطلاق خود باقی می ماند به جهت این که مقید کردن زکات به نه مورد نیاز به تقیید دارد و تقیید هم در روایت موجود نیست. هذا اولاً

۲- حکم به اطلاق با تنقیح مناط:

و ثانیاً لو سلّم که تمسک به اطلاق در اموری که ذکر شد صحیح نیست می‌توانیم به حسب تنقیح مناط حکم به اطلاق نماییم و آن اینکه أمور مذکوره در صحیحه (۷ مطلب) مترتب بر مالیت شده است و مترتب بر عنوانی شده است که در این روایت صحیحه با روایات دیگر و اموال در موارد دیگر اتحاد دارد و این اموال چه ذاتی و چه اعتباری باشند.

و مؤید این اولاً و ثانیاً می‌باشد اینکه زکات اولاً و بالذات عبارت است از تطهیر مال: خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا.[۲]  همانطور که عنوان صدقه بر زکات و بر تمام انفاقات منطبق شده (چون خمس هم مصداقی از زکات است) و به تعبیر دیگر عناوین موجوده در روایات مثل زکات اصطلاحی و خمس اصطلاحی بیان مصادیق زکات است نه اینکه بیان مفهوم زکات باشد و بر این اساس همانطور که علامه در تفسیر المیزان و … فرموده‌اند: زکات حقیقی عبارت است از تطهیر اموال و تمام موارد اصطلاحات مصداق این مفهوم‌اند نه مقوّم مفهوم. و مؤید این مدعاست اعطاء خاتم در نماز از امیرالمؤمنین علیه السلام: إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ[۳]

 لذا ممکن است گفته شود تمام آنچه در احادیث آمده و زکات خاص را اراده کرده در مقام بیان مصداق زکات است نه مفهوم و در شک اصاله الإطلاق جاری می‌شود.


[۱].  مفضّل بن عمر می‌گوید: خدمت امام صادق(ع) بودم، شخصى از او پرسید که در چه اندازه‌ای از مال، زکات واجب می‌گردد؟ حضرت به او فرمود: زکات ظاهرى یا زکات باطنى، منظورتان کدام است؟ گفت: هر دو را می‌خواهم بدانم، فرمود: امّا زکات ظاهری، پس به هر هزار درهم، بیست و پنج درهم تعلّق می‌گیرد، امّا زکات باطنى، آن است که هر آنچه را برادرت به آن از تو نیازمندتر است،‏ به خود اختصاص ندهى و خود را مقدّم ندانى، بلکه او را جلو بیندازى. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏۳، ص ۵۰۰، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.

[۲] توبه‌، ۱۰۳

[۳] . آیه ۵۵ سوره مائده.


 

 

دیدگاهتان را بنویسید