استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد حمید درایتی-جلسه۱۲۵:ربا(۱۳۹۷/۰۲/۲۲)

اقوال فقهاء در حیل ربوی

بعد از ادله جواز و منع و بیان مختار اقوال فقهاء را بررسی می کنیم.

کلام آیت الله خویی

کلام ایشان را از منهاج ذکر می کنیم که فتوایی است و ادله مربوط به کلمات شاگردان ایشان در توضیح است.

آیت الله خویی برخی از حیل ربوی را جایز نمی دانند و برخی را جایز می دانند.

حیله۱: بیع محاباتی در ربای قرضی

شکل۱: مستقرض جنسی را به مبلغ بالاتر از قیمت اصلی، از قارض می خرد و شرط می کند  که قارض قرض دهد.

شکل۲: یا مستقرض جنسی را به مبلغ کمتر از قیمت اصلی، به قارض بفروشد و قرض را شرط کند که این هم همان حیله اول است.

شکل۳: مستقرض شیئی را هبه می کند و شرط می کند که قرضی داده شود.

حکم: در این موارد در واقع، بیع یا هبه ای است که قرض در آن شرط شده است و لذا اشکالی ندارد چون در قرض زیاده ای نیست.

آقای خویی عقد سفیه را باطل می دانند نه عقد سفهی غیر سفیه مشکل ندارد. ضمن این که بیع محاباتی در این موارد، اساسا بیع سفهی نیست. چون قرض می گیرد مثل مواردی که مثلا ماشین را به قیمت بسیار پایین به کسی می فروشد تا به او لطفی کرده باشد که از نظر اقتصادی، سفهی است ولی عقلاء او را مذمت نمی کنند.

حیله۲: ضمیمه در ربای معاوضی

مثال ایشان این است که شما می خواهید ۱۰۰ دینار بدهید و ۱۱۰ دینار با مدت بگیرید. بیایید به ۱۰۰ دینار چیزی را مثل کبریت ضمیمه کنید. ۱۰۰ دینار گرفتید و ۱۰۰ دینار دادید و در کنارش ۱۰ دینار در برابر کبریت می شود.

حکم: جایز نیست.

دلیل۱: کلام آیت الله خویی

چون این معامله، شکلش بیع است ولی واقعش قرض است. لذا قرض ربوی می شود و حرام است.

حیله اول در ربای قرضی است ولی حیله دوم در ربای معاوضی بود که آقای خویی می گوید واقعش ربای قرضی است.

چرا این جا واقعش بیع نباشد؟ مگر قرض چه خصوصیتی دارد که این جا قرض است و مگر بیع چه خصوصیتی دارد که این جا بیع نیست؟

آقایان می گویند خصوصیت قرض این است که می توانید اداء دین را به وسیله خود مال قرضی انجام دهید اما بیع مبادله مال به مال است و از عین مالی (مثمن) که گرفتید نمی توانید ثمنش را پرداخت کنید.

اگر ثمن را از خود مثمن پرداخت کنید دیگر اسمش بیع نیست. بیع عقلایی این نیست. در بیع، مالی که گرفته اید را نباید به عنوان اداء دین تحویل دهید. در نسیه هم همین است مگر این که فسخ و اقاله کنید نه این که ثمن همان مثمن باشد.

اشکال

ممکن است بگوییم من یک یخچال با این مختصات به شما می دهم در برابر یک یخچال با دقیقا همین مختصات در یک ماه دیگر.

جواب

همین را آقای خویی می گوید که یخچال را قرض داده اید. مگر برخی از مختصاتش فرق کند یعنی یک یخچال دیگر شبیه به یخچال اول بدهید.

حال در بحث ما فرض این است که زید ۱۰۰ دینار و یک کبریت را الان به عمرو می دهد و عمرو در برابر آن، ۱۱۰ دینار را یک ماه بعد به زید می دهد و ممکن است سر یک ماه، ۱۰۰ دینارش را از دینارهایی که گرفته است پرداخت کند؛ چون ۱۰۰ دیناری که گرفته را خرج نکرده است و ممکن هم است که خرج کرده باشد و از مال دیگری پرداخت کند و چون امکان پرداخت از همان مالی که گرفته وجود دارد، پس بیع نیست و قرض است.

جواب اول به آقای خویی

ما شرطی می گذاریم که این حیله، مبتلا به مشکل شما نشود ما شرط می کنیم که ۱۱۰ دینار از غیر دینارهای ما باشد.

رد جواب: آقای سند

 شرط که حقیقت و ذات معامله را تغییر نمی دهد. واقع عقد واقعی بود که می توانست از خود پولی که گرفته بدهد اما شما شرطی کردید که به موجب شرط، نمی تواند از پولی که گرفته پرداخت کند.

آقای خویی می گفت معامله ای که ذاتش به گونه ای است که می توان از پولی که گرفتید پرداخت کنید، قرض است و لو شرط کنید که پول دیگری پرداخت شود.

جواب دوم به آقای خویی

در بیع، عوضین باید در مقام انشاء و تصور متفاوت باشند ولی تفاوت در وجود خارجی مهم نیست و ممکن است در وجود خارجی متحد باشند.

اگر شما تصور کنید و انشاء کنید یخچال را در برابر همان یخچال این بیع نیست ولی اگر مشابه آن را تصور کردید و انشاء کردید بیع است و لو بعدها در مقام اداء دین، آن شخص، همان مثمن را به شما تحویل دهد. اشکال ما قصد لم یقع هم نمی آید چون نظر این آقایان این است که صرف تفاوت در لحاظ برای تحقق بیع کافی است و اتحاد در خارج مشکلی ندارد.

در بحث ما هم تصور نکردیم که همان ۱۰۰ دینار را پس بدهد که قرض شود.

رد جواب

در قرض هم به همین صورت است. مگر در قرض گفتیم تو همین یک میلیون را به من پس بده؟! در قرض هم تصور نمی کنید که همین پول را بعدا به من پس بده و در بیع هم همین است. پس این تفاوت قرض با بیع نسیه نشد.

من وقتی برنج قرض می دهم هم تملیک می کنم تا در مثلیات، مثل آن را بگیرم نه این که عین آن را بگیرم. اگر یخچال را عاریه ندهید و واقعا قرض بدهید شما تملیک می کنید که مثل آن را بگیرید نه این که همان را بگیرید.

پس تمایز در تصور و انشاء هم در بیع است و هم در قرض است. پس فارق چیست؟ همین که در بیع نمی توانید عین آن را پس دهید و در وجود خارجی هم باید متفاوت باشد به خلاف قرض که می تواند در وجود خارجی متحد باشند.

ان قلت

نیت قرض و بیع باعث تمایز است.

قلت

نیت بعد از این است که تفاوت ماهوی بین بیع و قرض ثابت باشد.

ان قلت

در قرض، ممکن است تصور پرداخت از همان دینار سابق باشد ولی در بیع این تصور ممکن نیست و این تفاوتش است.

قلت

اگر در قرض، تصور پرداخت از دینار دیگر کردیم چیست؟ بیع است یا قرض؟ چرا؟ یعنی این جا یکی می شود و اکثر قرض ها هم به همین صورت است که تصور مال دیگر می کنید نه همان مال سابق را.

تذکر: عاریه یخچال و … محل بحث نیست سخن در قرض یخچال است.

جواب سوم به آقای خویی

ما نمی گوییم صرف تصور و لحاظ دینار دیگر در بیع، لازم است و برای تحقق بیع کافی است بلکه واقعا باید تفاوت داشته باشند اما ممکن است تفاوتش به کلی و فرد باشد.

من یکی میلیون خارجی به شما می دهم و در برابرش یک میلیون کلی از شما می گیرم و تفاوت به فرد و کلی است ولو آن کلی با همان فرد اولش محقق شود.

پس در بیع، لازم نیست تفاوت به دو فرد باشد بلکه ممکن است فرد و کلی باشد.

تفاوت جواب دوم و سوم

در جواب دوم می گفت که می توانید ثمن را فرد الف لحاظ کنید و مثمن را فرد ب لحاظ کنید ولی در موقع اداء دین، همان فرد الف را تحویل دهید ولی این جواب می گوید فرد الف در برابر کلی که شامل الف و ب و … می شود است.

رد جواب (دفاع از آقای خویی)

در قرض هم همین است. در قرض یک میلیون را می دهید در برابر یک میلیون کلی. یک کیلو برنج را در برابر یک کیلو برنج کلی است نه برنج خاصی.

تفصیل بحث در بحث بیع است که مقوم بیع چیست؟ ولی به نظر می رسد که مقوم بیع مبادله مال بمال است و کلام آقای خویی در این زمینه درست است واقعیتش همان قرض است و نه بیع لذا حیله دوم جایز نیست.

دیدگاهتان را بنویسید