استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد حمید درایتی-جلسه۱۱۰:ربا(۱۳۹۷/۰۱/۲۹)

۲۳۰۹۹- ۳- وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لِی عَلَیْهِ مَالٌ وَ هُوَ مُعْسِرٌ فَاشْتَرَى بَیْعاً مِنْ رَجُلٍ إِلَى أَجَلٍ عَلَى أَنْ أَضْمَنَ ذَلِکَ عَنْهُ لِلرَّجُلِ وَ یَقْضِیَنِی الَّذِی لِی قَالَ لَا بَأْسَ. [۱]

سند

صحیحه یا مصححه یا حسنه به ابن هاشم

دلالت

  1. طلبکار مالی را از دیگری برمی دارد به صورت نسیه به این قرار که بدهکار ضامن پرداخت ثمن در معامله نسیه باشد. یعنی بدهکار به جای این که پول را نقدا بدهد ثمن نسیه ای را می دهد و چون نسیه است ثمن بیشتری باید بدهد.

البته می تواند زیاده ای باشد و می تواند زیاده نباشد و این زیاده هم لازم نیست که بابت ثمن در نسیه باشد بلکه امکان دارد متاع قیمتش حتی نقدا بیشتر باشد.

  • این ضمانت، انتقال ذمه است نه ضم ذمه.

این ضمان در برابر پرداخت آن دین است. یعنی دین هم منتفی می شود بعد از پرداخت ثمن نسیه.

وَ رَوَاهُ الشَّیْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ‏ مِثْلَهُ‏.

ابن سنان یعنی عبد الله بن سنان: صحیحه

۲۳۱۰۰- ۴- وَ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَهَ قَالَ: قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَیَّنْتُ رَجُلًا عِینَهً فَحَلَّتْ عَلَیْهِ فَقُلْتُ لَهُ اقْضِنِی فَقَالَ لَیْسَ عِنْدِی فَعَیِّنِّی حَتَّى أَقْضِیَکَ فَقَالَ عَیِّنْهُ حَتَّى یَقْضِیَکَ. [۲]

سند

صحیحه

دلالت

  1. احتمالات در مورد روایت:

احتمال۱: دو نسیه در دو متاع

متاعی را به صورت نسیه فروختم و زمانش رسید و بدهکار گفت پول ندارم و تو در مورد متاع دیگری، معامله نسیه با من بکن تا من قضاء دین کنم و علی القاعده سود تاجیل را روی نسیه دوم می کشد تا شرعی و حلال شود.

این روایت مثل روایت دوم است. دو معامله نسیه است.

احتمال۲: دو بیع در یک متاع

عبایی که به من فروختی به ۵۰۰ تومان دو ماهه آن را از من بخر تا اداء دین شود.

احتمال۲/صورت۱: معامله دوم نقد است.

خرید عبا نقد است با ثمن کمتر یعنی صاحب اصلی عبا ۳۰۰ می خرد و بدهکار ۲۰۰ تومان دارد و لذا اداء دین انجام می شود. شاید هم با ثمن مساوی اگر می خواهد لطفی کند.

این صورت در روایات وجود دارد:

شاهد۱: ح۱ب۵

۲۳۰۹۱- ۱- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ‏  کَانَ لَهُ عَلَى رَجُلٍ دَرَاهِمُ مِنْ ثَمَنِ غَنَمٍ اشْتَرَاهَا مِنْهُ فَأَتَى الطَّالِبُ الْمَطْلُوبَ یَتَقَاضَاهُ فَقَالَ لَهُ الْمَطْلُوبُ أَبِیعُکَ هَذَا الْغَنَمَ بِدَرَاهِمِکَ الَّتِی لَکَ عِنْدِی فَرَضِیَ قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِکَ.

شاهد۲: ح۳ب۵

۳۰۹۳- ۳- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ شُعَیْبٍ الْحَدَّادِ عَنْ بَشَّارِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ یَبِیعُ الْمَتَاعَ بِنَسَاءٍ فَیَشْتَرِیهِ مِنْ صَاحِبِهِ الَّذِی یَبِیعُهُ مِنْهُ قَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ بِهِ فَقُلْتُ لَهُ أَشْتَرِی مَتَاعِی فَقَالَ لَیْسَ هُوَ مَتَاعَکَ وَ لَا بَقَرَکَ وَ لَا غَنَمَکَ.

احتمال۲/صورت۲: معامله دوم نسیه است.

خرید عبا نسیه است مثلا با تفاضل. یعنی صاحب اصلی عبا ۴۰۰ می خرد و خصوصیتش این است که عبا در دست اوست و ۱۰۰ تومان هم بعد از مدتی می گیرد که این خودش در واقع، همان سود است.

برخی از فقهاء معامله اول را سلف دانستند و صوری وجود دارد. دیروز صورتی را مطرح کردیم که بدهکار می گوید تو متاع را به من بفروش تا من متاع را در بازار، نقد می کنم و پول تو را می دهم. 

روایت به اطلاقه همه صور را شامل می شود.

اشکال

قضیه خارجی بوده است و اطلاق گیری نمی شود کرد چون شاید قرائنی بوده که امام ع می دانستند کدام صورت است.

جواب۱

با توجه به مقام عبد الله بن سنان و تکرار این سوال در روایات مختلف به نظر نشان می دهد که سوال فرضی است و ناظر به واقعه شخصیه خارجیه نبوده است.

جواب۲

حتی اگر قضیه خارجیه باشد باز هم امام ع باید صور و قیود را می پرسیدند که به چه صورتی بوده است؟

اشکال۲

شاید معامله عینه تعریف خاصی داشته است و شامل هم صور نشود.

جواب

عینه در لغت به همه گفته می شود و بیشتر در مورد نسیه اطلاق می شده است ولی در همه این صور به کار می رود.

اشکال

امام ع می گوید عینه یعنی معامله دوم هم عینه است یعنی معامله دوم باید نسیه باشد. ولی در یکی از صور معامله دوم نقد بود.

جواب

حتی به بیع نقدی که بعد از نسیه بوده است هم می توان گفت عینه است با این که معامله دوم نقد است.

  • صیغه امر در عبارت “عینه حتی یقضیک” امر در مقام حظر دال بر جواز است.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ وَ ذَکَرَ مِثْلَهُ‏.

۲۳۱۰۱- ۵- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ‏ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ لَیْثٍ الْمُرَادِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ زَمِیلٌ لِعُمَرَ بْنِ حَنْظَلَهَ- عَنْ رَجُلٍ تَعَیَّنَ عِینَهً إِلَى أَجَلٍ فَإِذَا جَاءَ الْأَجَلُ تَقَاضَاهُ فَیَقُولُ لَا وَ اللَّهِ مَا عِنْدِی وَ لَکِنْ عَیِّنِّی أَیْضاً حَتَّى أَقْضِیَکَ قَالَ لَا بَأْسَ بِبَیْعِهِ. [۳]

سند

صحیحه

دلالت

همان صورت مساله قبل است.

۲۳۱۰۲- ۶- وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ بَکَّارِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِی رَجُلٍ یَکُونُ لَهُ عَلَى الرَّجُلِ الْمَالُ فَإِذَا جَاءَ الْأَجَلُ قَالَ لَهُ بِعْنِی مَتَاعاً حَتَّى أَبِیعَهُ فَأَقْضِیَ الَّذِی لَکَ عَلَیَّ قَالَ لَا بَأْسَ. [۴]

سند

بکار بن ابی بکر: مجهول

برخی به نقل صفوان از او، روایت را معتبر می دانند. البته وثاقت روایت است نه راوی. ضمن این که این جا نقل با واسطه است که در با واسطه و بی واسطه بودن مباحثی وجود داشت.

نتیجه: ضعیفه

دلالت

  1. بدهکار به طلبکار می گوید تو متاعی به من بفروش تا من آن را در بازار بفروشم و نقد کنم تا اداء دین کنم. شاید ثمن را کمتر می کند تا سریع در بازار نقد شود.

آقای طلبکار در بیع دومش ممکن است سود کند که اشکال ندارد.

این بیع دوم هم ممکن است نقدی باشد که اگر نقدی باشد باید آقای بدهکار در بیع خود در بازار آن قدر سود کند که بتواند هم اداء دین کند و هم پول متاع را بدهد.

و هم ممکن است نسیه ای باشد که معقول تر است یعنی متاع را با مهلت از طلبکار گرفته است و متاع را در بازار می فروشد تا اداء دین در موعد اصلی انجام شود ولی پول متاع را بعدا بدهد که اگر طلبکار بخواهد سود کند باید سود را روی نسیه بکشد.

وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ بَکَّارِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ فَإِذَا حَلَّ قَالَ لَهُ‏.

. ۲۳۱۰۳- ۷-وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ مَعْمَرٍ الزَّیَّاتِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع یَجِیئُنِی الرَّجُلُ فَیَقُولُ أَقْرِضْنِی دَنَانِیرَ حَتَّى أَشْتَرِیَ بِهَا زَیْتاً فَأَبِیعَکَ قَالَ لَا بَأْسَ. [۵]

سند

معمر زیات مجهول است.

دلالت

این روایت ناظر به سود و این که بدهکار سر موعد پول ندارد و … نیست بلکه در ضمن عقد قرض، عقد دیگری را شرط می کند که قبلا بررسی کردیم. ممکن است بدهکار سود کند و ممکن است طلبکار سود کند.

این روایت دقیقا به باب مربوط نیست.


[۱] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۳٫

[۲] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۳٫

[۳] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۳٫

[۴] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۳٫

[۵] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۳٫

دیدگاهتان را بنویسید