استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد حمید درایتی-جلسه۱۰۵:ربا(۱۳۹۷/۰۱/۲۱)

دلالت روایت سوم

این روایت می گوید بیع عنب به زبیب نباید تفاضل داشته باشد یعنی یک کیلو عنب به یک کیلو زبیب درحالیکه عنب مرطوب است و وقتی خشک شود وزنش تغییر می کند. پس این مضمون مخالف دو روایت قبل است.

احتمال دیگر در روایت این است که مراد از لایصلح الا مثلا بمثل این است که بیع حتما باید بیع زبیب به زبیب باشد یا عنب به عنب و همینطور. در این صورت تنافی با روایت قبل ندارد.

احتمال دوم ضعیف است چون بیع عنب به عنب سوال ندارد و شبهه ای ندارد که سوال شود ضمن این که خلاف ظاهر است؛ ولی این احتمال دوم برای جمع بین روایات خوب است.

لایصلح دلالت بر حرمتش ضعیف است.

وَ رَوَاهُ الْکُلَیْنِیُّ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ‏ مِثْلَهُ‏.

دو سند وجود دارد در یکی سهل بن زیاد است که بخاطر تعارض جرح و تعدیل به او اعتماد نمی کنیم. پس این سند اشکال دارد اما عده من اصحابنا کلینی تعریف شده است پس این سند صحیح است.

۲۳۳۵۷- ۴- وَ زَادَ وَ قَالَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: الْمُخْتَلِفَانِ‏ مِثْلًا بِمِثْلٍ یَداً بِیَدٍ لَا بَأْسَ.

این روایت نکته تازه ای ندارد.

۲۳۳۵۸- ۵- وَ عَنْهُ عَنْ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی الرَّبِیعِ‏ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَرَى فِی التَّمْرِ وَ الْبُسْرِ الْأَحْمَرِ (خرمای تازه ای که از درخت می کنند) مِثْلًا بِمِثْلٍ قَالَ لَا بَأْسَ قُلْتُ فَالْبُخْتُجُ‏ (عصیر عنبی که مقداری می جوشد) وَ الْعِنَبُ مِثْلًا بِمِثْلٍ قَالَ لَا بَأْسَ. [۱]

سند

خالد بن شریح ثقه است.

ابن ابی الربیع شامی: مهمل

نتیجه: معتبره

دلالت

تمر خشک است و بسر مرطوب است و بختج از عنب گرفته می شود و عنب اگر بخواهد تبدیل به بختج شود، عنب بیشتری لازم است. این روایت می گوید اشکال ندارد در حالیکه دو روایت اول می گفتند این جا درست نیست چون وقتی خشک شود وزنش کم است.

بختج را گفتند که معرب پخته است.

احتمال دیگر این است که مقصود از مثلا بمثل لاباس، بیع عنب به عنب و بختج به بختج است ولی این سوالی ندارد ضمن این که خلاف ظاهر است.

وَ رَوَاهُ الْکُلَیْنِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ‏ مِثْلَهُ‏.

۲۳۳۵۹- ۶- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَهَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ لَا یَصْلُحُ التَّمْرُ بِالرُّطَبِ إِنَّ الرُّطَبَ رَطْبٌ وَ التَّمْرَ یَابِسٌ فَإِذَا یَبِسَ الرُّطَبُ نَقَصَ. [۲]

سند

موثقه به محمد بن سماعه

دلالت

این روایت مضمون دو روایت اول را دارد.

عبارت “إِنَّ الرُّطَبَ رَطْبٌ وَ التَّمْرَ یَابِسٌ فَإِذَا یَبِسَ الرُّطَبُ نَقَصَ ” ظهور در تعلیل دارد و این یعنی هر جا این طور باشد اشکال دارد و نباید معامله کالا به کالا شود.

از رطوبت ذاتی الغاء خصوصیت می شود و عمومیت تعلیل می گوید ولو رطوبت عارضی باشد باز هم نمی شود مثلا الآن که سبزی خیس را می فروشند البته به پول می فروشند نه به سبزی خشک لذا اگر سبزی خسک و مرطوب را با هم بیع کنند اشکال دارد.

۲۳۳۶۰- ۷- وَ عَنْهُ عَنْ عُبَیْسِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ ثَابِتٍ عَنْ دَاوُدَ الْأَبْزَارِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ لَا یَصْلُحُ التَّمْرُ بِالرُّطَبِ إِنَّ التَّمْرَ یَابِسٌ وَ الرُّطَبَ رَطْبٌ.

سند

ضعیف به داوود ابزاری که مجهول است.

أَقُولُ: حَمَلَ الشَّیْخُ هَذِهِ الْأَحَادِیثَ عَلَى الْکَرَاهَهِ وَ غَیْرُهُ عَلَى التَّحْرِیمِ‏.

در میان قدماء شیخ طوسی از این روایات کراهت فهمیده است ولی مشهور فقهاء قائل به عدم جواز بیع کالا به کالا در موارد مرطوب بودن یک طرف اند.

مشهور متاخرین قائل به حرمت نیستند.

صورت مساله را می توان به این شکل مطرح کرد که معیار تفاضل، تفاضل لحظه عقد است یا لحظه فی الواقع است و لو تماثل حین عقد هم باشد؟ برخی از فقهاء این بحث را به همین صورتی که گفتیم مطرح کردند.

مراد تماثل حین عقد است یا تماثل واقعی؟

نظر استاد

نکته۱: به نظر ما هم در روایات، روایت دال بر حرمتی نداشتیم چون همه با تعابیر کره یا لایصلح بودند که یا ظهور در حرمت ندارند و یا دلالتشان ضعیف است.

نکته۲: دو روایت ابی الربیع و سماعه هم دال بر جواز بودند و این قرینه عدم حرمت است.

نکته۳: استظهار از مجموعه روایات دال بر لزوم تماثل، تماثل حین عقد بود. ملاک تماثل حین عقد است و این که بعدا وزن و کیلشان کم شود یا خیر، ارتباطی به لحظه عقد ندارد.

این استظهار به انصراف است.

نکته۴: تعلیل می تواند تعلیلی برای حکم کراهت باشد. پس ما کراهت را می پذیریم.

نکته۵: این کلام ما در رطوبت ذاتی است اما در رطوبت عارضی شبهه غرر وجود دارد و اگر مقدار رطوبت، به لحاظ عرف پذیرفته است غرری نیست و جایز است ولی اگر مقدار رطوبت پذیرفته نیست غرری است و معامله کالا به کالا باطل است.

امروزه، در شیرینی فروشی ها مقوی و یا ظرفش را هم به قیمت شیرینی می دهند و ما هم می بینیم و چیزی نمی گوییم و لذا در عرف نادیده گرفته می شود.

مشهور قائل به منع اند و شیخ طوسی قائل به کراهت است و ما هم قائل به کراهت هستیم برخی گفتند در این موارد، می توان تفاضلی بگذاریم که نقصان بعدی جبران شود. یعنی رطب را بیشتر می گذاریم تا وقتی خشک شد به مقدار تمر برسد. یعنی آقایان مردد شدند که معیار تفاضل حین عقد است یا تفاضل فی الواقع است که این کلام برخی طبق معیار تفاضل فی الواقع است.

نکته

در برابر تفاضل حین عقد گفته نشد تفاضل حین مصرف چون شاید مصرف بلافاصله باشد و حین مرطوب بودن باشد و لذا تعبیر دقیق تر تفاضل فی الواقع است چون همان زمان اول هم اگر مصرف کند باز هم فی الواقع مرطوبش نقصان دارد.

برخی گفتند این روایات ناظر به مواردی است که شما نمی توانید به صورت تازه استفاده کنید یعنی باید خشک شود که مصرف کنید در این جا این حکم عدم جواز می آید که حین مصرف، وزن کمی دارد. مثلا شاید گردوی تازه و مرطوب را استفاده نکنند چون مزه خوبی ندارد؛ ولی اگر به صورت تازه، مصرف می شود مثل عنب، روایت ناظر به این مورد نیست.

اشکال

این کلام شاید به ظاهر، وجه عرفی خوبی باشد که بگوییم معیار، کیل و وزن حین مصرف است ولی طبق این کلام روایت موردش را شامل نمی شود. چون مورد خود روایت تمر و رطب است که تازه اش هم قابل مصرف است. البته در خصوص بسر احمر همین طور است یعنی خرمای خیلی تازه را نمی خورند چون نارس است ولی اگر رطب همان چیزی باشد که ما می فهمیم طبق این کلام روایت موردش را شامل نمی شود.

علی القاعده کسانی حکم حرمت و کراهت می فهمند هر تر و خشک را می گویند و مورد مخصص نیست.

روایت دیگری در بحث وجود دارد که در مباحث قبلی خواندیم که در این جا دوباره باید بررسی شود:

ح۱ب۹ ابواب الربا: روایت محمد بن مسلم

۲۳۳۳۴- ۱- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا تَقُولُ فِی الْبُرِّ بِالسَّوِیقِ فَقَالَ مِثْلًا بِمِثْلٍ لَا بَأْسَ قُلْتُ إِنَّهُ یَکُونُ لَهُ رَیْعٌ‏ إِنَّهُ یَکُونُ لَهُ فَضْلٌ فَقَالَ أَ لَیْسَ لَهُ مَئُونَهٌ فَقُلْتُ بَلَى قَالَ هَذَا بِذَا وَ قَالَ إِذَا اخْتَلَفَ الشَّیْئَانِ فَلَا بَأْسَ مِثْلَیْنِ بِمِثْلٍ یَداً بِیَدٍ.

وَ رَوَاهُ الشَّیْخُ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ وَ فَضَالَهَ عَنِ الْعَلَاءِ مِثْلَهُ‏.

سویق آرد درشت است ولی در بعضی از تعابیر آرد تفت داده است. راوی گفت (له ریع انه یکون له فضل) یعنی بر رطوبت دارد و سویق را تفت می دهیم و خشک می شود.

سوال۱: تطبیق فضل و موونه در کدام است؟

در روایت ظاهر این است که امام ع فضل را با سویق تطبیق دادند و هم زحمت را با سویق تطبیق دادند.

سوال۲: هذا بذا

کبرای این کلام این است که اگر چیزی موونه داشته باشد و چیزی فضل داشته باشد، این ها در برابر هم قرار می گیرند پس در برخی موارد، تفاضلی که در روایات باب۱۴ بود منتفی می شود و رابطه این دو گروه باید بررسی شود.


[۱] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۴۸٫

[۲] . حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۴۸٫

دیدگاهتان را بنویسید