استاد حمید درایتی ۱۴۰۰-۱۴۰۱

استاد حمید درایتی – جلسه۹۷: تطبیقات فقهی شرکت های تعاونی (۱۴۰۰/۱۲/۰۷)

ادامه کلام مرحوم ایروانی:

۱- قاعده تسلیط (النَّاس مسَلَّطونَ عَلَى أَمْوَالِهِم [۱]) — اطلاق این قاعده دلالت دارد هر آنکس که مالک شئ اى شود، حقّ هر نوع تصرفى در ملک خود را خواهد داشت و واضح است که یکى از انواع تصرفات، اخراج از ملک و سلطنت مى باشد و إعراض همانند بیع موجب خروج ملک مى گردد و عدم بکار گیرى آن با چنین هدفى در حوزه سلطنت مالک، نیاز به دلیل مقیّد دارد که مفقود است. به عبارت دیگر اطلاق النَّاس مسَلَّطونَ عَلَى أَمْوَالِهِم اقتضاء دارد که مالک بتواند با إعراض، مال تحت اختیار خود را از ملکیت خویش خارج سازد و اگر مالک چنین اختیاری نداشته باشد باید سلطنت وی محدود و اطلاق الناس مسلطون مقید شده باشد و چون دلیلی بر چنین تقییدی در دست نیست، به مقتضای اصاله الإطلاق حکم مى شود که مالک چنین حقّى را خواهد داشت.

اشکال مرحوم ایروانى:

ایشان  این دلیل را تمام نمى داند و مى فرماید مستفاد از روایت تنها تسلّط بر مال به حمل شایع و نیز مصداق مال و معنون مال (مانند خانه و مزرعه) است و این روایت بر تسلّط مالک بر عنوان مال و إزاله عنوان مال از شیء خارجی دلالتی ندارد، پس مقتضای اطلاق آن به اندازه ای نیست که حتی شامل از بین بردن موضوع سلطنت نیز شود تا در این صورت مالک بتواند با إعراض مال را از سلطه خویش خارج سازد.

۲- ظهور روایات — روایات مختلفى دلالت دارد که إعراض موجب زوال ملکیت و تبدیل ملک به مباحات أصلیه مى شود و از طرفى با حیازه به ملکیت در مى آید. براى نمونه به چند روایت اشاره مى کنیم :

۲-۱- روایت محمد بن یعقوب، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن النوفلی، عن السکونی، عن أبی عبد الله علیه السلام فی حدیث عن أمیر المؤمنین علیه السلام قال: وإذا غرقت السفینه وما فیها فأصابه الناس فما قذف به البحر على ساحله فهو لأهله وهم أحق به وما غاص علیه الناس وترکه صاحبه فهو لهم. [۲]

در این روایت صحیحه، حضرت مى فرمایند از آنجا که غرق شدن کشتى موجب إعراض قهرى مى شود (شخص عادتا دسترسى به اموال خود را مستحیل مى داند و لذا بالاجبار از آن صرف نظر مى کند)، اگر هر آنچه که مالک آن را رها نموده است، مردم با غواصى بدست آورند، مالکش مى شوند (هرچند که در فرض تعارض حیازه با مالک اول، اولویت با مالک اول است)، اما اگر دریا شئ اى از آن اموال را به ساحل برساند، در ملک مالک اولى خواهد بود. باید توجه داشت که اگر در موارد إعراض قهرى با آنکه مالک از میل و رضایت قلبى إعراض ننموده است، اتخاذ و حیازه موجب تملک شود، إعراض اختیارى و قصدى به طریق أولى چنین اقتضائى خواهد داشت.

اشکال روایت:

این روایت صرفا دلالت بر جواز حیازه مال إعراض شده و تملک آن مى کند که مورد اتفاق فقهاء است لکن نسبت به زوال ملکیت با إعراض یا إفاده ى اباحه تصرف داشتن آن ساکت است.

مضافا به اینکه مرحوم آیت الله خوئى مى فرمایند این روایت اساسا ناظر به فرض تلف حکمى (موجود غیر قابل دسترس) و احکام مربوط به آن است و ارتباطى به مسأله ى إعراض ندارد.

روایت: وعن عده من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، وسهل بن زیاد جمیعا عن ابن محبوب، عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من أصاب مالا أو بعیرا فی فلاه من الأرض قد کلت وقامت وسیبها صاحبها مما لم یتبعه فأخذها غیره فأقام علیها وأنفق نفقته حتى أحیاها من الکلال ومن الموت، فهى له ولا سبیل له علیها وإنما هی مثل الشئ المباح. [۳]

در این روایت صحیحه، امام علیه السلام مى فرمایند هر کسى مال یا حیوانى را در بیابان بیابد که مالکش آن را رها نموده است، در حکم مباحات أصلیه بوده و مى تواند با حیازه آن را تملک نماید.

۲-۲- روایت وعنهم عن سهل بن زیاد، عن محمد بن الحسن بن شمون، عن الأصم عن مسمع، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: إن أمیر المؤمنین علیه السلام کان یقول فی الدابه إذا سرحها أهلها أو عجزوا عن علفها أو نفقتها: فهی للذی أحیاها. قال: وقضى أمیر المؤمنین علیه السلام فی رجل ترک دابه بمضیعه فقال: إن کان ترکها فی کلأ وماء و أمن فهی له یأخذها متى شاء، وإن کان ترکها فی غیر کلاء ولا ماء فهی لمن أحیاها. [۴]

در این روایت، خصوص حیوان رها شده در بیابان و صحرا را نشانه ى إعراض دانسته شده است که هرکسى مى تواند با حیازه مالک شود.

۲-۳- روایت و عن محمد بن یحیى، عن عبد الله بن محمد، عن أبیه، عن عبد الله بن المغیره، عن السکونی، عن أبی عبد الله علیه السلام إن أمیر المؤمنین علیه السلام قضى فی رجل ترک دابته من جهد، فقال: إن کان ترکها فی کلأ وماء وأمن فهی له یأخذها حیث أصابها، وإن ترکها فی خوف وعلى غیر ماء ولا کلأ فهی لمن أصابها. [۵]

این روایت نیز هم مضمون روایت قبل است.

۲-۴- روایت وبإسناده عن محمد بن علی بن محبوب، عن محمد بن الحسین، عن الحسن ابن محبوب، عن عمر بن یزید قال: سمعت رجلا من أهل الجبل یسأل أبا عبد الله علیه السلام عن رجل أخذ أرضا مواتا ترکها أهلها فعمرها وکرى أنهارها وبنى فیها بیوتا وغرس فیها نخلا وشجرا؟ قال: فقال أبو عبد الله علیه السلام: کان أمیر المؤمنین علیه السلام یقول: من أحیى أرضا من المؤمنین فهی له وعلیه طسقها یؤدیه إلى الامام فی حال الهدنه، فإذا ظهر القائم فلیوطن نفسه على أن تؤخذ منه. [۶]


[۱] عوالئ اللئالى جلد ١ صفحه ٢٢٢ رقم ٩٩

[۲] وسائل الشیعه جلد ٢۵ صفحه ۴۵۵ رقم ٣٢٣۴٢

[۳] وسائل الشیعه جلد ٢۵ صفحه ۴۵٨ رقم ٣٢٣۴٨

[۴] وسائل الشیعه جلد ٢۵ صفحه ۴۵٨ رقم ٣٢٣۴٩

[۵] وسائل الشیعه جلد ٢۵ صفحه ۴۵٨ رقم ٣٢٣۵٠

[۶] وسائل الشیعه جلد ٩ صفحه ۵۴٩ رقم ١٢۶٨٧

دیدگاهتان را بنویسید