استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد حمید درایتی-جلسه۱۰۳:ربا(۱۳۹۷/۰۱/۱۹)

ادامه روایات اهل سنت

روایت۳۸۰

عطی رسول الله ص و هو بخیبر بقلاده فیها خرز (سنگ های قیمتی) و ذهب و هی من الغنائم اللتی تباع فامر رسول الله بذهب اللذی فی القلاده فنزع وحده (طلا جدا شود از سنگ ها) و مستقلا فروخته شود ثم قال لهم الذهب بالذهب وزنا بوزن

پس نمی شود آمیخته از طلا را با طلا فروخت شد زیاده دارد. گویا طرف دیگر طلا بوده است و طرف دیگر طلا و سنگ می شود.

چند روایت دیگر در همین مضمون وجود دارد که دلالت دارد که ربای فضل (بیع نقدی با تفاضل) حرام است.

این جا ضمیمه وجود دارد و در حیل ربوی باید بررسی کنیم که چنین معامله ای ربا است یا خیر.

در مورد ربای فضل در این روایاتی که خواندیم معیار و ملاک نبود و جامع ترین آن ها دارای شش عنوان بود که دیروز خواندیم اما باز هم معیار و ملاک نداده بودند

اما حرمت تفاضل با نسیه هم در این روایات وجود داشت که خودش چند گونه بود برخی به مفهوم وصف دلالت بر حرمت نسیه داشت مثل مواردی که تعبیر یدا بید داشت.

برخی از روایت می گفت بیع نسیه به صورت کلی مشکل دارد مثل لا ربا الا فی النسیئه.

روایتی در طلا و نقره است در ص۵۳۵: ان رسول الله لاتبیعوا الذهب الذهب الا مثلا بمثل و لاتشفوا بعضها علی بعض و سپس فرمود: و لا تبیعوا منها غائبا بناجز و این یعنی نسیه جایز نیست.

ما در بیع صرف تقابض را لازم می دانیم و اهل سنت هم لازم می دانند و برخی از این روایات ناظر به بیع صرف است مثل روایتی که می گوید: نهی رسول الله عن بیع الذهب الفضه دینا

اقوال فقهای اهل سنت

حرمت ربا در میان تمام طوائف مسلمین از مسلمات است بخاطر آیاتی که دال بر حرمت ربا است و خداوند این حکم را بسیار شدید بیان کرده است و حتی در ادیان سابق هم بوده است به دلیل آیه “و اخذهم الربا و قد نهوا عنه”

اما در این که ربا چیست؟ مسلمانان با هم اختلاف دارند.

اقوال در اهل سنت در مورد ربا:

ظاهریه معتقدند در همان شش موردی که در صحیحه مسلم وجود داشت ربا وجود دارد. ظاهریه به ظواهر نصوص تکیه دارند و تعدی از آن را جایز نمی دانند.

حنابله و حنفیه معتقدند ربا در تمام مکیل و موزون وجود دارد و علت ذکر شش مورد همین مکیل و موزون بودن آن است و از باب قیاس می توان تعدی کرد به تمام مکیل و موزون بودن.

تفاوت حنابله و حنفیه در این است که حنبلی ها معتقدند که در هر مکیل و موزونی به هر مقدار که زیاده باشد ربا است ولی حنفی ها معتقدند ربای در مکیل و موزون در مقدار خاصی وجود دارد و در کمتر از آن ربا نیست.

حنفی ها معتقدند که اگر طعام باشد باید نصف ساع و بیشتر باشد که ربا محقق شود و کمتر از آن نمی شود. این در ارتباط با کیل است و در وزن هم وزنی را مشخص کردند.

این مقدار برای ثمن و مثمن است نه زیاده.

البته این کلام حنفی ها در ربای فضل است نه نسیه. حرمت ربای فضل دو شرط دارد:

شرط۱: بین ثمن و مثمن اتحاد جنس وجود داشته باشد.

شرط۲: مکیل و موزون باشند.

این دو شرط را ما هم لازم می دانستیم. آنها معتقدند اگر یکی از این دو شرط نبود ربای فضل نیست. اما ربای نسیه معنا دارد. پس ربای نسیه مشروط به این دو شرط نیست.

پس مثلا بیع معدودات به صورت نقدی ربا نیست چون مکیل و موزون نیستند ولی نسیه اش حرام است.

البته این ها معتقدند ربای نسیه تفاضل در یک طرف بخاطر مهلت در طرف دیگر است. ربای نسیه را در جایی می گویند که در یک طرف تفاضل وجود دارد مثلا اگر یک کیلوی و نیم برنج در برابر یک کیلو برنج باشد این ربای نسیه است چون نیم کیلو بخاطر اجل و مهلت است. اما اگر همین جا نیم کیلو برنج بخاطر جنس مرغوب در طرف دیگر باشد اشکال ندارد چون این تفاضل در برابر مهلت نیست بلکه بخاطر جنس خوب آن است.

پس ربای نسیه در معدودات هم هست و اگر اتحاد جنس هم نداشته باشند باز هم هست ولی به شرطی که تفاضل باشد و این تفاضل باید در برابر مهلت باشد.

حنابله در معدودات ربا را جاری نمی دانند ولی این که دقیقا نسیه را در کجا معتقدند نیاز به بررسی بیشتری دارد.

شافعیه معتقدند که عناوین شش گانه در روایات ربا دو قسم اند:

قسم۱: نقدین یعنی ذهب و فضه

قسم۲: ماکولات و مطعوم

اگر اشیائی که به تفاضل خرید و فروش می کنیم اگر ماکول نباشد و نقدین هم نباشند بیع آنها جایز است و ربا در آن نیست.

می گویند ماکول انسان مراد است نه ماکول حیوان در روایات، گندم و جو و خرما و نمک بود. سپس اشکال شده است که جو را حیوان هم می خورد و جواب دادند که مهم این است که انسان بخورد ولو حیوان هم بخورد مراد این است که قوت انسان باشد و نباید ماکول اختصاصی حیوان باشد.

طعام را به سه قسم تقسیم کردند:

گندم و جو، قوت اصلی انسان است پس هر چه قوت اصلی است که انرژی زا است برای انسان مثل عدس و … این ها هم به تفاضل نباید بیع شود.

خرما، میوه است و به عنوان تفکه می خورند و قوت اصلی نیست. پس هر چه از میوه جات باشد که همین حکم را دارد.

نمک، مکمل غذایی است پس هر چه مکمل غذایی است هم این حکم را دارد مثل ادویه جات.

پس ممکن است چیزهایی ماکول انسان باشد که نه انرژی زا باشد و نه میوه باشد و نه مکمل باشد مثل سبزیجات که در این ها بیع به تفاضل جایز است و ربا نیست.

این ها همه از باب قیاس است که با الغاء خصوصیت و تنقیح مناط ما متفاوت است.

الغاء خصوصیت اخذ به ظهور عرفی است این قیاس نیست بلکه در حد استظهار است مثلا می گوید سالته عن رجل یصلی … که عرف از این عبارت رجل، مرد در برابر زن نمی فهمد بلکه از آن فرد می فهمد که اعم از مرد و زن است. حال این فهم عرفی و استظهار، ممکن است عللی داشته باشد مثل قاعده اشتراک احکام و… .

در تنقیح مناط ما می گوییم آن مناط باید قطعی باشد و مناط ظنی قابل استناد نیست. این مناط قطعی یا از دلیل دیگری کشف می شود و یا به حکم عقل است و یا به بنای عقلاء است. اما این قیاسی که این ها می گویند ظنی است.

شافعی ها می گویند این که گفتیم قوت انسان باشد یعنی برای قوت انسان ها خلق شده است مثلا گندم را خداوند خلق کرده است برای خوردن ولی استخوان برای خوردن نیست ولی ممکن است که انسان ها آن را پودر کنند و بخوردند یا مثل کله و پاچه.

مالکی ها معتقدند علت تحریم ربا در فضه و ذهب نقدین بودن آن ها است اما در رابطه با آن چهار عنوان دیگر گفتند علت تحریم آنها در نسیه و ربای فضل متفاوت است.

در ربای نسیه علت تحریم مجرد این است که طعام انسان اند. پس هر چه طعام انسانی باشد ربای نسیه آن حرام است.

علت تحریم در ربای فضل در غیر طلاو نقره دو چیز با هم است:

ملاک۱: قوت غالب انسان باشد مثل گندم و جو و نمک

ملاک۲: صالح برای ذخیره سازی باشد.

صلاحیت ادخار را برخی توضیح دادند و قید زدند که باید تا ۶ ماه بشود نگه داشت و احتمالا یعنی در شرایط عادی نه این که در سردخانه. برخی هم صلاحیت ادخار را به همین اطلاق رها کردند و توضیحی ندادند.

پس اگر قوت غالب نبود یا صالح برای ذخیره سازی نبود ربای فضل نیست ولی ربای نسیه در آن جریان دارد.

این ها اصول کلمات آنهاست اما در میان فقهاء آنها کلمات دیگری هم وجود دارد.

دیدگاهتان را بنویسید