استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد حمید درایتی-جلسه۹۷:ربا(۱۳۹۶/۱۲/۲۲)

بیع نسیه با تفاضل

نتیجه این شد که غیر مکیل و موزون به تفاضل قابل خرید و فروش است. اما آیا حتی در نسیه هم جایز است؟ روایاتی دال بر عدم جواز آن بود.

گروه بندی روایات

گروه۱

به منطوق دلالت داشتند که بیع معدود با تفاضل فقط در بیع نقد جایز است. مفهوم این گروه عدم جواز در نسیه است.

ح۱ب۱۳: صحیحه محمد بن مسلم

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ‏ فِی حَدِیثٍ قَالَ: إِذَا اخْتَلَفَ الشَّیْئَانِ فَلَا بَأْسَ بِهِ مِثْلَیْنِ بِمِثْلٍ یَداً بِیَدٍ.

این روایت در خصوص معدود نیست.

مفهوم “یدا بید” مفهوم وصف است که مفهوم ناقص دارد.

ح۴ب۱۳: صحیحه حلبی

عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ قَالَ: وَ سُئِلَ عَنِ الزَّیْتِ بِالسَّمْنِ اثْنَیْنِ بِوَاحِدٍ قَالَ یَداً بِیَدٍ لَا بَأْسَ بِهِ.

“اثنین بواحد” ظهور در عدد دارد یعنی فرض بر معدود بودن بوده است. مثلا ظرف هایی را در شیشه می کنند و عددی می فروشند البته این که بازگشت این به وزن است باید بررسی شود.

ح۹ب۱۳: موثقه سماعه

عَنْ سَمَاعَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُخْتَلِفُ مِثْلَانِ بِمِثْلٍ یَداً بِیَدٍ لَا بَأْسَ.

این ها در فرض اختلاف جنس هستند درحالیکه ما در معدود حتی در فرض اتحاد می خواستیم حکم را بررسی کنیم. ولی اگر در فرض اختلاف مشکل داشته باشد، به طریق اولی در اتحاد هم مشکل دارد.

از این دو روایتی که در مطلق اختلاف جنس بود فهمیده می شود که معامله نسیه به تفاضل درست نیست و لو با اختلاف. یعنی حکمی در مورد مطلق نسیه است و این که این حکم مربوط به ربا باشد هم باید بررسی شود.

مفهوم وصف مفهوم دارد یا خیر؟

مفهوم کامل: نسیه مطلقا جایز نیست.

مفهوم ناقص: به صورت مطلق نسیه اش جایز نیست بلکه با قیودی جایز است.

نظر ما در مفهوم وصف:

نکته۱: مفهوم ناقص را قبول داریم مثل آقای خویی.

نکته۲: ما با قرائن مفهوم وصف را قبول داریم مثل این که آن کلام در مقام بیان تمام حکم باشد که این جا مفهوم کامل دارد. در این موارد، اطلاق، متمم مفهوم وصف می شود.

وقتی مولا می گوید اعتق رقبه مومنه قید ایمان در شخص حکم دخیل است ولی آیا در سنخ حکم هم دخیل است؟ آقای خویی می گوید اگر قضیه حقیقیه باشد، ذکر قید ایمان به این معناست که مطلق عتق رقبه دارای ملاک نبوده است و واجب نبوده است و الا ذکر قید ایمان معنا ندارد.

اگر مطلق عتق واجب است چرا ایمان ذکر شد؟

ان قلت

مثلا چون رقبه مومنه در دسترس سائل بوده است.

قلت

این در قضایای شخصیه معنا دارد نه حقیقیه.

ح۴ب۱۷: روایت زراره

عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْبَعِیرُ بِالْبَعِیرَیْنِ وَ الدَّابَّهُ بِالدَّابَّتَیْنِ یَداً بِیَدٍ لَیْسَ بِهِ بَأْسٌ.

دابه غالبا عددی بیع می شود. البته گوسفند وزنی است.

ح۶ب۱۷: روایت عبد الرحمن بن ابی عبد الله

عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَبْدِ بِالْعَبْدَیْنِ وَ الْعَبْدِ بِالْعَبْدِ وَ الدَّرَاهِمِ قَالَ لَا بَأْسَ بِالْحَیَوَانِ کُلِّهِ یَداً بِیَدٍ.

این روایت ذیلی دارد که در گروه دوم به آن استناد می کنیم این ذیل در استبصار است ولی نقل شیخ حر از صدوق و کلینی، همین روایت است بدون ذیل.

عبد قطعا عددی است.

ح۱۳ب۱۷: صحیحه حلبی

عَنِ الْحَلَبِیِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الزَّیْتِ بِالسَّمْنِ اثْنَیْنِ بِوَاحِدٍ قَالَ یَداً بِیَدٍ لَا بَأْسَ.

گروه۲: تصریح به عدم جواز نسیه

روایات گروه۱ منطوقش این بود که معامله نقد اشکال ندارد و اگر مفهوم پذیرفته باشد، می گوید نسیه جایز نیست. ولی این ها تصریح به عدم جواز است.

ح۲ب۱۳: صحیحه حلبی

عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا کَانَ مِنْ طَعَامٍ مُخْتَلِفٍ أَوْ مَتَاعٍ أَوْ شَیْ‏ءٍ مِنَ الْأَشْیَاءِ یَتَفَاضَلُ فَلَا بَأْسَ بِبَیْعِهِ مِثْلَیْنِ بِمِثْلٍ یَداً بِیَدٍ فَأَمَّا نَظِرَهً فَلَا یَصْلُحُ.

نظره یعنی با مهلت که نسیه می شود ولی محمولش لایصلح است که دلالتش بر عدم جواز ضعیف است.

ح۱۰ب۱۳: خبر عبد الله بن سنان

مشکل معلی بن محمد است.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ‏ لَا یَنْبَغِی إِسْلَافُ السَّمْنِ بِالزَّیْتِ وَ لَا الزَّیْتِ بِالسَّمْنِ.

اسلاف یعنی یکی را نقد بدهید و یکی را با مهلت. این همان معامله نسیه می شود چون دو طرفش کالا است و یک طرف درهم و دینار نیست.

در این روایت بحث زیاده ندارد یعنی معامله نسیه کالا به کالا مشکل دارد چون سمن و زیت خصوصیت ندارد. البته ممکن است کسی بگوید زیت و سمن مکیل و موزون اند و شاید عددی را شامل نشود.

آقای خویی

“ینبغی” یعنی “یمکن” و “لاینبغی” یعنی “لایمکن” که در امور تکوینی به معنای استحاله است مثل “لا الشمس ینبغی ان تدرک القمر” ولی در امور تشریعی، به معنای لایجوز می شود.

ولی در برابر این قول برخی می گویند ینبغی یعنی یحسن پس لاینبغی یعنی لایحسن.

ح۹ب۱۷: خبر محمد

مشکله روایت معلی بن محمد و من ذکره (باعث ارسال است) و محمد(مجهول) است.

عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا کَانَ مِنْ طَعَامٍ مُخْتَلِفٍ أَوْ مَتَاعٍ أَوْ شَیْ‏ءٍ مِنَ الْأَشْیَاءِ یَتَفَاضَلُ فَلَا بَأْسَ بِبَیْعِهِ مِثْلَیْنِ بِمِثْلٍ یَداً بِیَدٍ فَأَمَّا نَظِرَهً فَلَا یَصْلُحُ.

 خصوص معدود یا مکیل و موزون نبود.

نسیه با تفاضل حتی در فرض اختلاف هم مشکل دارد.

لایصلح ظهورش در حرمت ضعیف است.

ح۱۴ب۱۷: زیاد بن ابی غیاث

عَنْ زِیَادٍ أَبِی غِیَاثٍ‏ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ‏ مَا کَانَ مِنْ طَعَامٍ مُخْتَلِفٍ أَوْ مَتَاعٍ أَوْ شَیْ‏ءٍ مِنَ الْأَشْیَاءِ مُتَفَاضِلًا فَلَا بَأْسَ بِهِ مِثْلَیْنِ بِمِثْلٍ یَداً بِیَدٍ فَأَمَّا نَسِیئَهً فَلَا یَصْلُحُ.

تا این جا سه بار تعبیر لایصلح آمد. تعدد این عبارت شاید به معنای کراهت شدیده باشد و نمی توان از آن حرمت فهمید یعنی قرینه حرمت نمی شود.

ح۲ب۱۶

۲۳۳۶۶- ۲- وَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ رِجَالِهِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ فِی حَدِیثٍ قَالَ: وَ مَا عُدَّ عَدَداً وَ لَمْ یُکَلْ وَ لَمْ یُوزَنْ فَلَا بَأْسَ بِهِ اثْنَانِ بِوَاحِدٍ یَداً بِیَدٍ وَ یُکْرَهُ نَسِیئَهً.

اگر کراهت به معنای حرمت باشد از روایات گروه دوم می شود.

اگر کراهت اصطلاحی باشد گروه مستقلی می شود.

گروه۳

جواز بیع معدودات به صورت نسیه با تفاضل

ح۱ب۱۷: صحیحه زراره

عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْبَعِیرُ بِالْبَعِیرَیْنِ وَ الدَّابَّهُ بِالدَّابَّتَیْنِ یَداً بِیَدٍ لَیْسَ بِهِ بَأْسٌ وَ قَالَ لَا بَأْسَ بِالثَّوْبِ بِالثَّوْبَیْنِ یَداً بِیَدٍ وَ نَسِیئَهً إِذَا وَصَفْتَهُمَا.

بیع ثوب به ثوبین اگر توصیف شود به صورت نسیه جایز است.

ذیل روایت که در مورد نسیه است در نقل صدوق است ولی در نقل شیخ و کلینی ذیل لا باس بالثوب بالثوبین … نیست یعنی قسمت نسیه در دو نقل نیست.

ح۷ب۱۷: سعید بن یسار

عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْبَعِیرَیْنِ یَداً بِیَدٍ وَ نَسِیئَهً فَقَالَ نَعَمْ لَا بَأْسَ إِذَا سَمَّیْتَ الْأَسْنَانَ جَذَعَیْنِ أَوْ ثَنِیَّیْنِ ثُمَّ أَمَرَنِی فَخَطَطْتُ عَلَى النَّسِیئَهِ.

ولی در ذیل روایت، روایت بعدی است:

۲۳۳۷۹- ۸- وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ مِثْلَهُ وَ زَادَ لِأَنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ فَإِنَّمَا «۳» فَعَلَ ذَلِکَ لِلتَّقِیَّهِ.

اگر جمله نسیه را خط بزن تقیه ای باشد یعنی نسیه جایز است.

ح۱۷ب۱۷: خبر علی بن جعفر

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْحَیَوَانِ بِالْحَیَوَانِ بِنَسِیئَهٍ وَ زِیَادَهِ دَرَاهِمَ یَنْقُدُ الدَّرَاهِمَ وَ یُؤَخِّرُ الْحَیَوَانَ قَالَ إِذَا تَرَاضَیَا فَلَا بَأْسَ.

ح۶ب۱۷: صحیحه عبد الرحمن بن ابی عبد الله

۲۳۳۷۷- ۶- وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَبْدِ بِالْعَبْدَیْنِ وَ الْعَبْدِ بِالْعَبْدِ وَ الدَّرَاهِمِ قَالَ لَا بَأْسَ بِالْحَیَوَانِ کُلِّهِ یَداً بِیَدٍ.

این نقل صدوق است ولی در نقل شیخ در استبصار یدابید و نسیتا دارد که یعنی نسیتا هم جایز است که گفتیم ذیل این روایت در گروه سوم قرار می گیرد.

پس برخی روایات دال بر عدم جواز نسیه بودند (دسته۱: بمفهومه و دسته۲: بمنطوقه) و برخی روایات دال بر جواز نسیه بودند که باید تعارض این دو گروه بررسی شود.

دیدگاهتان را بنویسید