استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد حمید درایتی-جلسه۸۷:ربا(۱۳۹۶/۱۲/۰۸)

بحث در این بود که مقصود از جنس واحد چیست؟ عناوین مختلفی در روایات وجود داشت. چهار عنوان اختلاف و جنس و صنف و نوع را جمع کردیم و مجموعه آن ها ماهیت نوعیه شد. اما روایاتی در گندم و جو وجود داشت که تعلیلی ذکر کردند که این دو از یک ریشه اند یعنی جُو از گندم گرفته شده است پس مشتقات هم مد نظر است و لو ماهیت نوعیه آنها متفاوت باشد که این با روایات قبل نمی سازد.

دو بحث در این روایات داشتیم. یک بحث در تطبیق است و یک بحث در اصل تعلیل است.

التزام به این تعلیل کار را مشکل می کند و خیلی از اشیاء را باید به دنبال ریشه آن گشت و بسیاری از موارد را باید بگوییم مشمول ربای معاوضی است. مثلا شیر و روغن زرد عرفا ماهیتش متفاوت است ولی روغن زرد از کره یا خامه گرفته شده است و آن دو از شیر گرفته شده است. پس در این دو نیز ربای معاوضی است.

البته گاهی شیئی از شیئی گرفته شده است ولی به آن ضمیمه ای رخ داده است که این مد نظر نیست مثلا با آرد گندم را با شکر مخلوط می کنند و از آن حلوا درست می کنند در این جا حلوا از گندم گرفته شده است اما به صورت اختلاط با شکر و زعفران و … بوده است.

این جا نظرمان به مثل شیر و روغن زرد است یا جو و آب جو و … که بدون ضمیمه طبق فعل و انفعالاتی ماهیتش عوض شده است چه به فعل و انفعالات طبیعی و چه انسانی.

نکته

برخی گفته بودند دو شیء مختلف یعنی هر کدام اسم و عنوانی مستقل داشته باشد نه این که با وصف و مضاف الیه تفکیک شوند. مثلا شیر و پنیر دو اسم دارند ولی تمایز شیر درجه۱ و درجه۲ به وصف است و اسم مستقل ندارند و لذا این ها مختلف محسوب نمی شوند.

اشکال استاد به معیار بودن اسم و عنوان

مراد از جنس واحد، اتحاد عنوان نیست مثلا بگوییم هر چه عنوان گوشت بر آن صادق است از یک جنس هستند. گفتیم مراد جنس منطقی نیست گوشت گوسفند و گوشت گاو دو عنوان ندارند و باید با وصف گوسفندی و گاوی تفکیک کنیم ولی عرفا ماهیتشان متفاوت است.

خیلی چیزها تحت یک عنوان قرار می گیرند و عنوان اخص هم ندارند ولی ماهیتا دو نوع هستند. مثلا در عنوان روغن، روغن زرد و روغن کنجد و روغن ذرت و … جای می گیرند و اسمی هم ندارند و باید با وصف و مضاف الیه تفکیک شوند و ماهیتا هم متفاوت اند.

نسبت به تطبیق تعبدی این جا همه گفتند اجماع داریم که جو و گندم از شیء واحد هستند ولی قطعا این اجماع بخاطر همین تعبد و روایات است و الا در بحث زکات، می گویند نصاب گندم با جو تکمیل نمی شود و دو شیء محسوب می شود.

جمع بندی بحث

همه این ها مبتنی بر این بود که علت ارتکازی باشد و تطبیق، تعبدی باشد که در این صورت، مساله مشکل می شود. اما اگر گفتیم این روایات حنطه و شعیر، به صورت کلی، تعبدی است به این بیان که وقتی تطبیق تعبدی است پس اصل تعلیل هم تعبدی است یعنی تطبیق و تعلیل قابل تفکیک در تعبدیت و ارتکازیت نیست. در این صورت، در غیر حنطه و جو، ملاک همان تفاوت ماهیت نوعیه است.

به نظر ما تعلیل می تواند ارتکازی باشد و تطبیقش تعبدی باشد و لذا بر فرض این قاعده، قاعده ای عام باشد نسبت بین این قاعده با روایات دیگر که عناوین دیگر را مطرح می کرد به چه گونه است؟

این تعلیل مخصص جنس واحد است یا حاکم است یا نسبت دیگر؟

تقریب تخصیص

روایات سابق گفتند که اگر دو شیء از جنس واحد نبودند، بیع به تفاضل اشکال ندارد و این روایت آن ها را تخصیص می زند که اگر از جنس واحد نبودند هم اگر از یک ریشه باشند باز هم حرمت می آید.

نتیجه تخصیص، دو معیار می شود:

معیار۱: از جنس واحد باشند

معیار۲: از یک ریشه باشند

تخصیص نیاز به نسبت سنجی دارد که باید نسبت را بررسی کنیم.

تقریب حکومت

لان الشعیر من الحنطه دارد تفسیر می کند که مقصود ما از اختلاف و یا جنس واحد چیست؟ می گوید مقصود از جنس واحد، اشتقاق از یک ریشه است. وقتی می گوییم دو شیء مختلف یعنی از یک چیز هم نباید گرفته شود.

حکومت نیازی به نسبت سنجی ندارد. ولی نیاز به نظارت دارد. برخی مضیق می گفتند که باید لسان تفسیری داشته باشد ولی برخی گفتند نظارت کلی کافی است.

اگر معیار صرف نظارت باشد، همیشه دلیلی که قاعده می گوید می تواند ناظر باشد به همه ادله جزئی باشد یعنی هر چه به صورت جزئی گفتیم باید تحت این قاعده قرار بگیرد.

اما اگر گفتیم لسان تفسیری خاص برای حکومت لازم است این جا چنین لسانی نیست.

این حکومت، توسعه جنس واحد می شود.

به نظر ما تخصیص منتفی است چون من وجه اند و حکومت ثابت است.

عموم من وجه بودن، بدین خاطر است که ممکن است شیئی از شیئی مشتق باشد و شیء واحد باشند و از یک جنس باشند مثل غوره و آب غوره که عرفا ماهیت نوعیه اش فرق نمی کند و ممکن است مشتق شود و شیء مختلف باشد مثل پنیر و شیر و از طرف دیگر، ممکن است دو شیء مماثل، مشتق باشند مثل کنجد و روغن کنجد و ممکن است مشتق نباشند مثل بیع گندم به گندم.

اگر مشتق با ضمیمه باشد مشکلی ندارد چون ممکن است که زیاده در برابر ضمیمه باشد مثلا آرد گندم را با حلوا به تفاضل بیع کند.

در اشتقاق فرقی بین طبیعی و انسانی نیست. مثلا توت به صورت طبیعی توت خشک می شود.

دیدگاهتان را بنویسید