استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد حمید درایتی-جلسه۵۴:ادامه دلالت آیه بر حرمت ربا(۱۳۹۶/۱۰/۱۱)

دلالت فقره اول آیه

“الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ”

گفتیم باید دید، حرمت از آیه استفاده می شود یا خیر؟

تقریب۱: ربا موجب از بین بردن قوام می شود.

استشهاد کردیم به آیه “وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفا”[۱]

گفتیم مال باعث قیام می شود. اگر اموال در اختیار ما نباشد، زمین گیر می شویم و به قول یکی از مفسرین، فقیر یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است. پس این آیه می گوید آن چه مایه قوام توست را به دست سفیه نده  این حرام است.

و اساسا قیام در استعمالات قرآنی به معنای ایستادن نیست بلکه به معنای تصدی و اداره است. یعنی آنها اگر متصدی اموری می شوند تصدی آنها با اعوجاج است.

“وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامى‏ بِالْقِسْط”

“أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏”

پس قیام یعنی برنامه اقتصادی یعنی قوام اقتصادی ندارد و از بین بردن قوام، طبق آیه ۵ سوره نساء، مفسده ملزمه است. مثل همان که پول را به سفیهان بدهی که علت حرمت آن، این بود که قوام از بین می رود.

حفظ قوام، واجب است و ربا باعث از بین بردن آن می شود پس ربا حرام است.

تقریب۲: کشف حرمت از عقاب

سوالی در آیه وجود دارد که آیا این آیه بیان حال رباخواران در دنیا است یا آخرت؟ برخی گفتند مربوط به آخرت است که در محشرو بعد از آن تا ابد، وقتی قیام می کنند مثل انسان های گیج هستند ولی در دنیا ممکن است، بعد از رشد مالی به زمین نخورند.

اگر بیان حال قیامت و آخرت باشد، استفاده حرمت از آیه واضح و روشن تر است چون عقاب و عذاب اماره حرمت است. از راه های کشف حکم، تبعات آن است. وقتی ثوابی مطرح می شود، یعنی اصل مطلوبیت ثابت است و وقتی عقاب بیان می شود، این دال بر حرمت است ولو لفظ حرمت و نهی و … نباشد.

عمل مکروه نباید باعث زجر آخرتی شود پس مطلق زجر آخرتی دال بر حرمت است.

اما علامه طباطبایی معتقدند این آیه مربوط به دنیا است نه آخرت و اعوجاج هم اعوجاج از مسیر فطرت است و فطرت سلیم حکم به عدم اکل مال به باطل می کند.

دلالت فقره دوم آیه

“الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى‏ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون‏”

منشأ پیدایش ربا این بوده است که می گفتند بیع و ربا مثل هم اند و هر دو توافق است و چرا بین این دو فرق بگذاریم؟! این که یک میلیون نقد بدهیم و یک سال بعد یک میلیون و نیم بگیریم طبیعی و منطقی است. اما آیه می گوید این ها خبط دارند و فکر مستقیم ندارند، اعوجاج از منطق و عقل و فطرت دارند که می گویند بیع و ربا مثل هم اند.

سوالی در آیه است که این ها باید بگویند ربا مثل بیع است نه این که بیع مثل ربا است.

برخی گفتند این هم ادامه خبط آنهاست که البته این وجه بعید است و وجه دیگر این است که این تعبیر، مبالغه است. یعنی معلوم است که ربا حلال است و بیع هم مثل ربا حلال است.

حال این برای ما مهم نیست بحث در مشارالیه ذلک بود. ممکن است بگوییم آن ربا خواری که مستحل ربا است را گفتیم که یتخبطه الشیطان نه مثل رباخواری که معترف به ذنب است و نائم است ولی حریف نفس نمی شود.

وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا

از این مقابله فهمیده می شود که ربا با بیع تشابه داشته است. آن چه به عنوان ربا، شناخته می شده است، چیزی بوده است که اگر شبیهش را می خواستند بگویند بیع را می گفتند.

این تناسب با هر زیاده ای دارد یا تناسب با ربای معاوضی؟ ربای قرضی چه؟

ممکن است بگوییم این آیه می گوید مقصود، ربای قرضی است چون ربای معاوضی که خودش بیع است نه این که شبیه به بیع باشد. چون در آیه گفته است “انما البیع مثل الربا”

شبیه به ربا، قرض است و الا بیع ربوی که خود بیع است.

تشابه قرض به بیع چیست؟ قرض شباهتی با بیع ندارد چون سود ندارد بر خلاف بیع؛ ولی ربای قرضی شبیه بیع است چون در هر دو بهره می برید.

پس طبق این کلمات، می توان گفت مرتکز ذهنی افراد در عصر تشریع، ربای قرضی بوده است نه ربای معاوضی.

ما نمی خواهیم به تنهایی به این مطلب، استدلال کنیم ولی به عنوان قرینه مطرح است و شاید از تراکم قرائن به نتیجه ای برسیم.

بیع در “احل الله البیع” حقیقت شرعیه نیست و لذا هر چه شما بیع می شناسید آن حلال است.

عبارت “و حرم الربا” نص در حرمت ربا است ولی آیات دیگر مثل “یا ایها الذین آمنوا تاکلوا … اضعافا مضاعفه” در حد ظهور بود.

“فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى‏ فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون‏”

این یک قاعده کلی است که هر وقت موعظه ای رسید و از آن معصیت دست کشید، فله ما سلف یعنی قبل از علم به حرمت ربا، آن اموال سابق مال خودش است ولی بعد از علم به حرمت اگر ربا خواری کرد در آتش جاودان است. نه تنها در جهنم می رود که مخلد در جهنم است.

گناه کبیره یعنی گناهی که توعید به جهنم دارد و خداوند در این آیه می گوید درجهنم مخلد است یعنی او را برای رباخواری مخلد در جهنم می کنند.

پس هم حرام است چون نار دارد و هم کبیره است چون توعید بر جهنم دارد و هم حرمت شدیده دارد چون خلود در نار دارد. 


[۱] . نساء: ۵٫

دیدگاهتان را بنویسید