استاد حمید درایتی ۱۳۹۹-۱۳۹۸

استاد حمید درایتی-جلسه۵۵:شرکت(۱۳۹۸/۱۰/۰۳)

اقسام شرکت در قانون تجارت را مطرح کردیم و احکام آن را بعد اتمام مباحث فقهی شرکت می پردازیم.

شرکت در قانون مدنی

ماده۵۷۱: شرکت عبارت است از اجتماع حقوق مالکین متعدد در شیء واحد به نحو اشاعه.

در قانون مدنی هم شیء واحد بودن لازم دانسته شده است که نتیجه اش این است که در دو شیء مستقل شرکت نیست و هم اجتماع حقوق را مطرح کرده است که باید به نحو اشاعه باشد که برخی از فقهاء نیز این را مطرح کردند که مطرح شد.

ماده۵۷۲

شرکت می تواند اختیاری و یا قهری باشد که در فقه به آن پرداختیم.

ماده۵۷۳

شرکت اختیاری یا در نتیجه عقدی از عقود حاصل می شود و یا در نتیجه عمل یکی از شرکاء از قبیل مزج اختیاری یا قبول مالی مشاع در ازاء عمل چند نفر و نحو این ها.

ماده۵۷۴

شرکت قهری اجتماع حقوق مالکین است که در نتیجه امتزاج (امتزاج غیر اختیاری مراد است) یا ارث حاصل می شود.

ماده ۵۷۵: هر یک از شرکاء به نسبت سهم خود در نفع و ضرر سهیم می باشند. مگر این که برای یک یا چند نفر از آنها در مقابل عملی، سهم زیادتری منظور شده باشد.

این ماده تلویحا اشاره دارد که شرکاء می توانند سهم متفاوتی داشته باشند ولی به این نکته هم اشاره دارد که آن سهم بیشتر اگر به ازاء سرمایه نیست باید به ازاء عمل باشد.

ماده۵۷۶: طرز اداره کردن اموال مشترک تابع شرایط مقرره بین شرکاء خواهد بود.

تقریبا مواد قانون مدنی همان است که فقهاء در کتاب شرکت به آن اشاره می کنند. البته در فقه اختلافاتی مطرح است ولی قانون مدنی یک قول را انتخاب کرده است.

قانون مدنی به شرکت عقدی اشاره نکرد. گفت شرکت اختیاری می تواند نتیجه یک عقد باشد. البته فقهاء هم در تعریف شرکت عقدی با هم اختلاف داشتند.

رابطه قانون تجارت با قانون مدنی

قانون مدنی به روابط بین افراد می پردازد. قانون مدنی کلیات احکام شرکت را می پردازد و قانون تجارت جزئیات و خصوصا مباحث شکلی آن را مطرح می کند.

اصل با قانون مدنی است علی القاعده باید قانون مدنی مقدم باشد ولی بحث تعارض تجارت و مدنی را بعد از تمام شدن مباحث فقهی مطرح می کنیم.

قبل از این که مسائل سید را ادامه بدهیم مباحثی در آیه “و الذین عقدت ایمانکم” را باید مطرح کنیم که محل سوال شده است.

نساء : ۳۳ وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهیدا

الوالدان و الاقربون فاعل “ترک” هستند یعنی آیه والدان و اقربون را مورث فرض کرده است درحالیکه خیلی ها در تفسیر گفتند والدان و اقربون موالی هستند و وارث هستند. اما این که موالی کیست یعنی وراث چه کسانی هستند؟ در آیه وجود ندارد.

فآتوهم نصیبهم یعنی هر چه والدان و اقربون و الذین عقدت ایمانکم به جای گذاشتند باید نصیب موالی و وراث را بدهید ولی این که موالی کیست و مقدار سهم چه مقدار است در آیه وجود ندارد.

احتمال۱

همین ظاهری که گفتیم که واو هم واو عطف بود که بنابر این ظاهر آیه که مطرح کردیم، این آیه در اثبات ولاء ضمان جریره مفید نیست بلکه نفی ولاء است یعنی الذین عقدت ایمانکم هم موالی دارند و به طرف عقد ندهید.

احتمال۲

واو استیناف است یعنی ما برای ما ترک یک موالی داریم و یک الذین عقدت ایمانکم داریم که او هم نصیبی از ما ترک دارد. پس ولاء ضمان جریره ثابت می شود.

وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ

اشکال به احتمال۲

بنابر این حرف آیه می گوید والدان و اقربون من ما ترک دارند که باید به الذین عقدت ایمانکم نصیبی از ما ترک پدرم بدهم؟! ارث طرف عقد قرار است از من باشد نه از پدر من.

احتمال۳

والدان و اقربون همان موالی هستند و خبر برای مبتدای محذوف است.

لکل جعلنا موالی مما ترک. هم (یعنی آن وارثان) الوالدان و الاقربون و الذین عقدت ایمانکم

حال که این سه دسته وارث هستند “فآتوهم نصیبهم”

پس ولاء جریره ثابت شد. که این مطابق مشهور مفسرین و مترجمین می شود.

سوال دیگر این است که “لِکُلٍّ” به چه معناست؟

احتمال۱: لکل یعنی لکل انسان جعلنا موالی

این احتمال بنابر این که الوالدان فاعل ترک باشد روان نیست. یعنی برای هر انسان وارث قرار دادیم از آن چه والدان و اقربون ترک کردند که این والدان همان انسان هستند.

احتمال۲: لکل مال جعلنا موالی

اشکال علامه مجلسی: موالی یک مال با مال دیگر فرق ندارد.

نساء : ۳۳ وَ لِکُلٍّ جَعَلْنا مَوالِیَ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیْمانُکُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهیدا

سوال دیگر این است که این ها همه نکات تفسیر ماست ولی وقتی به روایت امام رضا ع توجه کنیم. الذین عقدت ائمه ع هستند. ولی همسر کجا گفته شد؟ باید گفت خداوند در مقام بیان همه وراث نیست. یعنی اطلاق مقامی ندارد.

سوال دیگر این است که والدان و اقربون و الذین عقدت عرضی هستند یا طولی؟ اگر فرزندان در اقربون باشد عرضی می شود چون فرزندان با والدان عرضی است. پس الذین عقدت در عرض بقیه ارث می برند که با برخی اقوال نمی سازد مگر بگوییم فرزندان در اقربون نیست و در آیه مثل همسران ذکر نشده است.

سوال دیگر این است تطبیق الذین عقدت ایمانکم بر ائمه ع به چه صورت است؟

احتمال۱: عقد یمین: هم پیمان و هم قسم بودن.

احتمال۲: عقدت ایمانکم: کسی که با او دست دادی.

باید در این دو احتمال بگوییم ما با ائمه ع بیعت داریم. کسانی که با حضرت امیر ع هم بودند بیعت کردند.

احتمال۳: خدا به وسیله ائمه ع ایمان شما را مستحکم کرد. چون ما مطالب معارفی خودمان را از اهل بیت ع گرفتیم. ولی مشکل این است که هیچیک از قراء سبعه ایمان یعنی به کسر همزه نخوانده اند.

نظر استاد

به نظر ما این که والدان فاعل ترک باشند یعنی مورث باشند و این که آیه تفصیل بین مورث ها باشد خیلی روان نیست. ظاهر آیه این است که آیه بیان وراث است یعنی موالی هم الوالدان و الاقربون و الذین عقدت ایمانکم.

کلام علامه طباطبایی هم مطلب خوبی بود که مراد از “الذین عقدت ایمانکم” همسران است چون تعبیر قرآن در مورد ازدواج میثاقا غلیظا است.

روایت امام رضا ع هم تاویلی است البته به گونه ای نیست که اصلا احتمال تفسیری بودنش مطرح نباشد.

دیدگاهتان را بنویسید