استاد حمید درایتی​ ۱۳۹۷-۱۳۹۸

استاد حمید درایتی-جلسه۲۰:ربا/مستثنیات ربا/باب ۷ ابوا…(۱۳۹۷/۰۷/۲۳)

بررسی اصطلاح مشرک

آیا مشرک، مطلق کافر است و یا غیر اهل کتاب مراد است؟

گفتیم در آیات غیر اهل کتاب است اما در روایات هنوز جای تحقیق و تامل دارد.

اطلاقات کلمه مشرک بسیار متکثر است و لذا جزم به اصطلاح مشخص، مشکل است. هر چه بیشتر تتبع کردیم، بیشتر به این نتیجه رسیدیم که اصطلاح خاصی ندارد. گاهی به ریاکار هم مشرک اطلاق شده است.

آیاتی دلالت دارد که بین مشکر و اهل کتاب تمایز وجود دارد.

بقره/۱۰۵

ما یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِکینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ (۱۰۵)

بینه/۱

لَمْ یَکُنِ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ مُنْفَکِّینَ حَتَّى تَأْتِیَهُمُ الْبَیِّنَه

بینه/۶

إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی‏ نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّهِ (۶)

آل عمران

لَتُبْلَوُنَّ فی‏ أَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا أَذىً کَثیراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (۱۸۶)

مائده/۸۲

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَهً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُون‏

حج/۱۷

إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئینَ وَ النَّصارى‏ وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهید

توبه/۱

بَراءَهٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکینَ (۱)

توبه/۵

فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ فَخَلُّوا سَبیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ (۵)

به اهل کتاب مکررا کفروا اطلاق شده است.

اما از برخی آیات استشمام می شود که مشرک بر غیرمسلمان اطلاق می شود.

توبه : ۳۳ هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون‏

مشرک کنار تمام ادیان است و در برابر مسلمان است.

بقره/۱۳۵

وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ

حضرت ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی و این یعنی مشرکین همه ادیان را می گیرد.

نور/۳

الزَّانی‏ لا یَنْکِحُ إِلاَّ زانِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً وَ الزَّانِیَهُ لا یَنْکِحُها إِلاَّ زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنین‏

زانی با مسلمان صالح  نمی توانند ازدواج کنند و الا با اهل کتاب می توانند ازدواج کنند. اگر مشرک مختص به غیر کتابی باشد حکم، خلاف آن می شود.

توبه/۲۸

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً فَسَوْفَ یُغْنیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ حَکیم‏

فقهایی که مشرک را گفتند نجس است، آن را اعم از کتابی و غیر کتابی دانستند.

فقهایی که به مثل انما المشرکون نجس استدلال کردند که همه مشرکان نجس هستند، بخاطر قرینه آیات بعد این را می گویند چون در دو آیه بعد می فرماید که یهود می گویند عزیر ابن الله است و مسیحی ها می گویند مسیح ابن الله است و سپس در آیه بعد می گویند سبحانه و تعالی عما یشرکون پس اهل کتاب هم مشرک هستند و این جا قرینه داریم.

سوال

اگر مشرک حقیقت شرعیه در غیر اهل کتاب باشد، چطور می شود که امام ع در غیر آن استعمال کند؟!

جواب

ادعای ما حقیقت شرعیه نیست بلکه مراد، ظهور انصرافی است. تطابق قرآن و روایت در ظهور انصرافی ضرورتی ندارد.

به نظر ما تعبیر “مشرک” در قرآن، ظهور در غیر اهل کتاب دارد هر چند خلاف آن از برخی آیات استشمام می شود ولی در روایات نمی توان این نکته را قائل شد.

اگر تردید داشتیم، اجمال است و اخذ به قدرمتیقن می شود. مشرک، غیر اهل کتاب را قطعا شامل می شود پس شمول نسبت به اهل کتاب ثابت نیست.

اشکال

اگر مشرک به حسب لغوی شامل اهل کتاب شود و ما شک کنیم که مشرک در لسان امام ع، اصطلاح خاصی است و یا همان معنای لغوی را دارد، باید بر همان معنای لغوی حمل شود و این جا قدرمتیقن نباید گرفت.

جواب

اگر در لسان قرآن ظهور انصرافی در غیراهل کتاب نداشت این کلام خوب بود اما در لسان قرآن ظهور انصرافی در غیر اهل کتاب دارد دیگر نمی توان حمل بر معنای لغوی کرد و تردید در معنای ظاهر می شود و کلام مجمل می شود. مجمل، لفظی نیست که معنای موضوع له آن را نمی دانیم بلکه لفظی است که معنای ظاهرش را نمی دانیم.

جمع بندی روایات

روایت۲: اهل حرب

روایت۳: مشرک

روایت۵: ذمی

بین ذمی و حربی تباین است. لذا تعارضی نیست و این که محمول، سلب است و یا ایجاب تفاوتی در مساله ایجاد نمی کند.

از طرفی گفتیم نزدیکترین کافر به مسلمان، ذمی است و اگر ربا از ذمی جایز است به طریق اولی از حربی هم جایز است. روایت۵ به مفهوم اولویت حکم کافر حربی را هم مشخص می کند ولی چون در جواز توافق دارند روایت۲و۵ با هم تنافی ندارند.

اما تعارض بین ۵و۳ است.

اگر در مشرک در روایت۳، گفتیم قدرمتیقن، غیر اهل کتاب است و روایت۵ هم ذمی را می گوید در این جا تنافی ندارد مگر این اولویت را بگوییم که روایت۵ می گوید حربی هم جایز است که با روایت۳ نمی سازد.

اشکال به اولولیت

این نکته را آیت الله فیاض و … گفتند که جواز ربا از کافر ذمی بخاطر قاعده الزام است نه بخاطر استثناء از حرمت ربا و لذا مفهوم اولویت از بین می رود و باز تعارض روایت۵و۳ حل می شود.

ان قلت

چرا الزام را در مشرکان نگوییم؟

قلت

آن ها شریعت ندارند. البته در قاعده الزام باید دید که وقتی مشرک عملش ربا است باز الزام معنا دارد و نیاز به شریعت نیست.

نتیجه

روایت۵و۳ تنافی ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید