استاد محسن ملکی-جلسه۵۲: در ادامه جمع بندی بحث (۱۳۹۷/۱۰/۰۳)
تقابل بین ضرر و نفع تعیّن در تضادّ و عدم ملکه ندارد همانطور که محقق اصفهانی فی الجمله اشاره فرمودهاند.
زیرا ایشان معنای ضرر و نفع را با ذکر لازم این دو بیان کرد و بین دو لازم این دو ملزوم عدم و ملکه را لحاظ فرمود.
أقول: ظاهراً کلام محقق اصفهانی ناظر به یک واقعیتی باشد و آن اینکه ضرر و نفع از أمور نسبیّه میباشند و تقابل در این دو بالنسبه با آن چیزی است که در این دو ملاحظه میگردد؛ لذا گاهی تقابل تضاد میشود و گاهی عدم و ملکه، پس هر شئ که اساس و پایهاش بر رشد و تزاید و منفعت استوار شده باشد وقتی که از آن شئ نفی ضرر میشود به معنای نفی نقصان و مقابلش نادیده گرفتن رشد و تزاید و منفعت میباشد و مؤید این مدّعا کلمهی رشد در قرآن است آنجا که این کلمه مقابل ضرر واقع شده است.
آیه ۲۱ جن: قُلْ إِنِّی لَا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَلَا ً. که کلمهی رَشَدْ به معنای نفع به کاربرده شده. بر این اساس هر معاملهای که(و یا هر فعل و کار و حکم و موضوعی) در طریق تکامل، رشد و منفعت ملاحظه گردد و از نظر عرف عقلاء فعلیت و تحققش در خارج همراه و ملزم با رشد و تعامل و ترقّی باشد اگر در چنین پدیدهای نقصان و نقص مشاهده شود قاعدهی لاضرر این نقصانی را که عدم ملکه است را رفع میکند و به عنوان دلیل شرعی از آن پدیده میزداید و أثرات این زدودن به عنوان تکالیف شرعی یا احکام وضعی دردایره فقه تشخص پیدا میکنند و اینجاست که تقابل بین ضرر و نفع عدم ملکه است. و شاید مقصود آخوند از اینکه فرمود بین نفع و ضرر تقابل عدم و ملکه است این باشد.
امّا در پدیدهای که ذاتش بر استوا و سلامت و اعتدال بسته شده است آنگاه نه اضافه میشود و نه کم رابطهی بین ضرر و نفع در این پدیده تضاد است. (معاملاتی وجود دارد که اصلاً طرفین دنبال زیاده نیستند و صرفاً مثلاً دنبال معاوضه هستند)