استاد محسن ملکی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد محسن ملکی-جلسه۹۷: نتیجه‌ی مطالب ذکر شده (۱۳۹۶/۱۲/۲۲)

نتیجه‌ی مطالب ذکر شده این می‌شود که باب مفاعله در بحث مضاربه و امثال آن به معنای سعی در مبدأ فعل می‌باشد و شاهد بر این مدّعا کلام ابن منظور است (در لسان العرب) که می‌فرماید: والضَّرْبُ یَقَعُ عَلَى جَمِیعِ الأَعمال، إِلا قَلِیلًا. ضَرَبَ فِی التِّجَارَهِ وَفِی الأَرض وَفِی سَبِیلِ اللَّهِ وضارَبه فِی الْمَالِ، مِنَ المُضارَبه: وَهِیَ القِراضُ. والمُضارَبهُ: أَن تُعْطِیَ إِنساناً مِنْ مَالِکَ مَا یَتَّجِرُ فِیهِ عَلَى أَن یَکُونَ الربحُ بَیْنَکُمَا، أَو یکونَ لَهُ سهمٌ معلومٌ مِنَ الرّبْح. وکأَنه مأْخوذ مِنَ الضَّرْب فِی الأَرض لِطَلَبِ الرِّزْقِ. قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ[۱]  ؛ قَالَ: وَعَلَى قِیَاسِ هَذَا الْمَعْنَى، یُقَالُ لِلْعَامِلِ: ضارِبٌ، لأَنه هُوَ الَّذِی یَضْرِبُ فِی الأَرضِ. قَالَ: وَجَائِزٌ أَن یَکُونَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْ رَبِّ الْمَالِ وَمِنَ الْعَامِلِ یُسَمَّى مُضارباً، لأَنَّ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا یُضارِبُ صاحِبَه، وَکَذَلِکَ المُقارِضُ. [۲]

و عبارت دیگری که قابل استفاده است، عبارت رضی‌الدین أسترآبادی در شرح شافیه[۳] ابن‌حاجب است: إنّ (فاعَلَ) لأقسام الفاعلیّه و المفعولیّه لفظاً و الإشتراک فیها معنیً (یک طرف فاعل و طرف دیگر مفعول است البته لفظی است) ولی در عالم معنا هر دو هم فاعل و هم مفعول هستند. و أمّا تفاعَل للإشتراک فی الفاعلیّه لفظاً و فیها و فی المفعولیه معنیً (از جهت معنی هر دو هم فاعل هستند و هم مفعول).

و کیف کان أغلب موارد إستعمال مفاعله هیئت در باب مفاعله دالّ بر معنای مشارکت در مبدأ(مصدر) فعل نمی‌باشد. همانطور که لفظ مشارکت به عنوان ماده کاملاً دلالت بر مشارکت دارد. بنابراین نیازی نیست به اینکه ما در باب مفاعله از مسیر تکلّف هیئت را دالّ بر مشارکت بدانیم به طوری که در بحث ما نحن فیه کلمه مضاربه و کلمه قراض از جهت هیئت دالّ بر مشارکت باشد چون قراض هم مانند مضاربه هیئتش دلالت بر مشارکت ندارد، به این معنا که دلالت کند در مشارکت در قرض. إلّا با تأمل و توجیه که تمام این توجیهات تکلف است زیرا ظاهر معنای قراض در لغت مضاربه می‌باشد یعنی ضرب در أرض به هدف رسیدن به سود[۴] (همچنین در مفردات راغب[۵] می‌گوید: المقاتله المحاربه و تحرّی القتل (أی قصد القتل) (یعنی دشمن بدانید آن‌ها را). از این عبارت هم می‌فهمیم که باب مفاعله حرف اولش مشارکه نیست آری تصور مشارکت در مضاربه قابل ذکر است به این که مالک سبب است در کسب سود و عمل عامل هم مسبّب از این سبب است. لذا اشتراک به حسب لفظ مضاربه نمی‌باشد به طوری که بگوییم عامل و صاحب مال هر دو ضرب در أرض می‌کنند بلکه نوعی از مشارکت معنوی که خارج از هیئت باب مفاعله می‌باشد با تأمل قابل اثبات است.

بنابراین لازمه مشارکت در ما نحن فیه این است که هر یک از مالک و عامل نسبت به دیگری مضارب باشد با این که ظاهر مضاربه این است که فقط عامل مُضارب است و مالک مضارب نیست.

** شاهد بر آن کلام علامه در تذکره[۶] است: لم یشتقّ أهل اللّغه لربّ المال من المضاربه إسماً.

و مانند عبارت تذکره شهید در مسالک[۷] و صاحب جواهر در جواهر[۸] است.


[۱]  مزّمل ۲۰

[۲]  لسان ج۳ ص۲۲۹۴

[۳] ج ۱ ص ۱۰۱

[۴] مصباح المنیر ص ۴۹۸

[۵] ص ۳۹۳

[۶] ج ۲ ص ۲۲۹

[۷] . قال فی المسالک: هی مفاعله من الضرب فی الأرض لأن العامل یضرب فیها للسعی علی التجاره و ابتغاء الربح بطلب صاحب المال فکان الضرب مسبب عنهما طردا لباب المفاعله فی طرفی الفاعل أو من ضرب کل منهما فی الربح بسهم أو لما فیه من الضرب بالمال و تقلیبه و یقال للعامل مضارب بکسر الراء لأنه الذی یضرب فی الأرض و یقلبه و لم یشتق أهل اللغه لرب المال من المضاربه اسما و هذه لغه أهل العراق.

[۸] . بعد نقل کلام المسالک و لعل الاولی من ذلک فی تحقق المفاعله  ضرب کل منهما فیما هو للاخر من المال و العمل

دیدگاهتان را بنویسید