استاد حمید درایتی ۱۳۹۶-۱۳۹۷

استاد حمید درایتی-جلسه۵۸:ربا(۱۳۹۶/۱۰/۱۷)

“یمحق الله الربا”

اگر بخواهیم نگاه کلان داشته باشیم و نگاه نظام و اداره داشته باشیم باید بیشتر بررسی کنیم ادله را ولی نگاه ما نگاه خرد فقهی است و الا شاید بگوییم اقتصاد مبتنی بر بهره، محکوم بر بطلان و نابودی است و لو شما در نگاه خرد آن حرمت ربا را با حیله ای درست کنید.

این در صورتی است که از آیه مفسده عظیمه اقتصادی برداشت کنیم اما اگر گفتیم محق به لحاظ قیامت است، شاید با همان حیل ربوی مجاز، مشکل حل شود.

در آیه قبل، خداوند ربا را در برابر بیع قرار داد و این جا ربا را در برابر صدقه قرار داد. آیا می توان گفت پس دو قسم ربا حرام است؟

به نظر ما چنین استفاده ای نمی شود در آن جا که ربا در برابر بیع قرار داده شد بخاطر مشابهت بود و این جا بخاطر این است که دقیقا در برابر نقطه مقابل ربا قرار داده شد. در ربا سود میگیرد در صدقه، به ظاهر، از اموالمان کسر می شود.

ربا مساله معهودی بوده است. در این آیات، ربا تعریف نشده است بلکه به فهم مخاطب و مشافه قرآن واگذار شده است و ما بر اساس اسناد تاریخی، بیان خواهیم کرد که ربای جاهلی چه بوده است.

“و الله لایحب کل کفار اثیم”

گفتیم لایحب گاهی به فعل می خورد مثلا “لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم” اما گاهی به ذات می خورد مثلا لایحب المستکبرین . لایحب الظالمین . لایحب کل مختال فخور. لایحب الفرحین. سخن در مفسد و کافر و مسرف و … است.

در تمام این موارد، می توان به قرائن دیگر گفت که همه در حد حرمت هستند البته در اسراف باید دید، اسراف در همه مراتبش حرام است یا مثلا فرحین آیا فرح حرام است؟ باید دید فرح به چه معناست؟ اگر مطلق فرح باشد، دلالت بر حرمت ندارد. مگر بگویید فرح به معنای شادمانی از روی غرور و تکبر است.

مختال فخور یعنی فخر فروشی که در آن تحقیر دیگران نهفته است بر خلاف افتخار به فعل خوب که همراه با تحقیر دیگران نیست پس فخر فروشی با افتخار به فعل تفاوت دارد.

پس تنها مورد تامل، اسراف و فرح بود ولی بعید نیست که در قرآن لایحب اگر به ذات بخورد، در حرمت استعمال شده است.

پس به نظر ما اگر لایحب به ذات بخورد دلالت بر حرمت می کند. اگر مکروه انجام دهد در حدی نیست که خداوند بگوید که تو را دوست ندارم. ولی در مکروه می تواند بگوید که فعل را دوست ندارم البته در “لایحب الجهر من القول الا من ظلم” روایتی داریم که بحث حرمت است ولی کثرت استعمال در حرمت ندارد. در این جا روایت داریم که در مورد غیبت است که یکی از مستثنیات قرآن، مظلوم است که او می تواند جهر به سوء داشته باشد تا حقش را از ظالم بگیرد.

این که آیا معنای ظاهر الفاظ در قرآن با معنای ظاهر الفاظ در روایات متفاوتند یا یکی اند؟ ادبیات قرآن با ادبیات روایات وحدت دارند یا خیر؟ بحثی در اصول نشده است و جای کار دارد. مثلا مومن در قرآن با مومن در روایات یکی است؟ ربا در قرآن با ربا در روایات متفاوت است یا یکی است؟

نظر استاد

ظهور انصرافی لایحب متعلق به ذات، حرمت است.

“و الله لایحب کل کفار اثیم”

ما گفتیم که از کفار، حرمت را استفاده می کنیم ولی آیا استفاده کفر فقهی هم می شود یا خیر؟ استعمالات کفار یا کفور در قرآن را باید دید و سپس قضاوت کرد. برای ما حرمت مهم بود ولی از باب بحث روشی به این بحث می پردازیم.

استعمالات کفار در قرآن

وَ آتاکُمْ مِنْ کُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّار[۱]

انسان به حسب طبعش موجود ناسپاس است نه این که به حسب ذاتش کافر است چون روایات و آیاتی داریم که فطرت انسانی ایمان است. مثل فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون‏[۲]

انسان ترکیب آموخته از فطرت و طبیعت است. طبیعت، محل وجود رذایل است و فطرت، محل وجود محاسن است.

أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخالِصُ وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى‏ إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فی‏ ما هُمْ فیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کَفَّار.[۳]

این آیه ظهور دارد در این که مراتبی از کفر و عدم هدایت را دارد.

أَلْقِیا فی‏ جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنید[۴]

آیاتی داریم که در جهنم نمی افتد، الا کافر مثلا لیل : ۱۵ لا یَصْلاها إِلاَّ الْأَشْقَى‏ الذی کذب و تولی. پس کفار عنید، کافر فقهی است ولی مشکلش این است که عنید هم ضمیمه کفار بود پس ثابت نشد که کفار به تنهایی در حد کفر فقهی است.

“واژه اثیم”

اثیم یعنی کثیر الاثم و این نشان می دهد که گناه کبیره است. ترجمه اثم گناه است و اگر این را هم نگوییم آیه داریم که دلالت دارد که هر چه اثم باشد، حرام است. قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ أَنْ تُشْرِکُوا بِاللَّهِ ما لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏[۵]

وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ إِنَّ الَّذینَ یَکْسِبُونَ الْإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِما کانُوا یَقْتَرِفُون‏[۶]

إِنَّ شَجَرَهَ الزَّقُّوم‏* طَعامُ الْأَثیم‏[۷]

پس اگر ربا خوار اثیم است، اثم حرام است و و نهی از عمل به اثم شده است و بر اثیم توعید شده است که شجره زقوم که از شکنجه های جهنم است مربوط به اثیم است. این یعنی رباخواری گناه کبیره است.


[۱] . ابراهیم: ۳۴٫

[۲] . روم: ۳۰٫

[۳] . زمر: ۳٫

[۴] . ق: ۲۴٫

[۵] . اعراف: ۳۳٫

[۶] . انعام: ۱۲۰٫

[۷] . دخان: ۴۴و۴۳٫

دیدگاهتان را بنویسید