استاد حمید درایتی ۱۴۰۰-۱۴۰۱

استاد حمید درایتی – جلسه۹۸: تطبیقات فقهی شرکت های تعاونی (۱۴۰۰/۱۲/۰۹)

کلام اقای شبیرى زنجانى:

ایشان مى فرمایند عبارت (ترکه صاحبه) در روایت دلالت مى کند که کلام حضرت علیه السلام ناظر بر مورد إعراض است و الا در موارد تلف حکمى، ترک کردن و نکردن مالک دخالتى در مسأله ندارد و نمى تواند قید حکم باشد، اگرچه که فرض وصول مال به ساحل و حکم امام علیه السلام به تداوم ملکیت مالک، مبعّد فرض إعراض مى باشد (بنابر إعراض، مالک نباید همچنان مالک باشد).

براى تدقیق بیشتر در مسأله باید گفت که براى کشتى غرق شده سه حالت قابل تصور است :

مرحله اول — لحظاتی پس از غرق شدن کشتی که معمولاً مالکان اموال غرق شده هنوز از دستیابی به اموال خود مأیوس نشده اند، بلکه امیدوارند دارایى شان از دریا بیرون بیاید. در این مرحله مال از منظر عرف، تالف به شمار نمی آید.

مرحله دوم — معمول مردم از دستیابی به اموال غرق شده خود مأیوس هستند؛ ولی مالک به خاطر ویژگی خاصی که دارد، می تواند با پرداخت هزینه ای اندک، اموال خود را بدست آورد (مثل اینکه خود غواصی کند و یا با غواصان رابطه دوستی دارد). در این مرحله نیز مال از نظر عرف، تالف به شمار نمى آید.

مرحله سوم — مال از نظر عرف، تالف محسوب می گردد و ویژگی خاصی نیز در مالک وجود ندارد، اما مالک به جهت غیر متعارفى هنوز ناامید نشده و برای بدست آوردن آن مال تلاش می کند. [۱]

باید توجه داشت که این روایت با توجه به قید (و ترکه صاحبه)، ناظر بر مرحله ى اول است‌ که‌ اگرچه مال از منظر عرف تالف بشمار نمى آید اما مالک از آن إعراض نموده است و پس از آن به منزله ى تالف خواهد بود. همچنین بنابر تناسب حکم و موضوع، ترک فعلى موضوعیت ندارد فلذا حتى اگر مالک از غرق شدن کشتى و یا حاوى مال بودن آن بى خبر باشد اما در صورت اطلاع نیز تلاشى براى بدست آوردنش نمى کرد، از منظر عرف تارک مال محسوب مى شود و آن مال در حکم إعراض شده است.

۱- روایاتى که مربوط به حیوان رها شده در بیابان است مانند :

۱-۱- وعنهم عن سهل بن زیاد، عن محمد بن الحسن بن شمون، عن الأصم عن مسمع، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: إن أمیر المؤمنین علیه السلام کان یقول فی الدابه إذا سرحها أهلها أو عجزوا عن علفها أو نفقتها: فهی للذی أحیاها. قال: وقضى أمیر المؤمنین علیه السلام فی رجل ترک دابه بمضیعه فقال: إن کان ترکها فی کلأ وماء و أمن فهی له یأخذها متى شاء، وإن کان ترکها فی غیر کلاء ولا ماء فهی لمن أحیاها. [۲]

در این روایت، خصوص حیوان رها شده در بیابان و صحرا را نشانه ى إعراض دانسته شده است که هرکسى مى تواند با حیازه مالک شود.

۱-۲-  وعن محمد بن یحیى، عن عبد الله بن محمد، عن أبیه، عن عبد الله بن المغیره، عن السکونی، عن أبی عبد الله علیه السلام إن أمیر المؤمنین علیه السلام قضى فی رجل ترک دابته من جهد، فقال: إن کان ترکها فی کلأ وماء وأمن فهی له یأخذها حیث أصابها، وإن ترکها فی خوف وعلى غیر ماء ولا کلأ فهی لمن أصابها. [۳]

این روایت نیز هم مضمون روایت قبل است.

۱-۳-  وعن عده من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، وسهل بن زیاد جمیعا عن ابن محبوب، عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: من أصاب مالا أو بعیرا فی فلاه من الأرض قد کلت وقامت وسیبها صاحبها مما لم یتبعه فأخذها غیره فأقام علیها وأنفق نفقته حتى أحیاها من الکلال ومن الموت، فهى له ولا سبیل له علیها وإنما هی مثل الشئ المباح. [۴]

در این روایت صحیحه، امام علیه السلام مى فرمایند هر کسى مال یا حیوانى را در بیابان بیابد که مالکش آن را رها نموده است، در حکم مباحات أصلیه بوده و مى تواند با حیازه آن را تملک نماید.  

اشکال به رویات:

حضرت آیت الله شبیرى زنجانى و آقاى محقق داماد مى فرمایند احتمال دارد (احتمال عقلائى) این حکم امام علیه السلام به جهت خصوصیت حیوان و با هدف حفظ جان او باشد و لذا نمى توان آن را مرتبط به مطلق إعراض دانست و از مورد آن تعدى نمود. مضافا به اینکه نهایت دلالت این روایت، جواز تملک مال إعراض شده مى باشد اما نسبت به اینکه إعراض مفید خروج از ملک است یا صرفا اباحه مطلق تصرف، ساکت است.

اگر گفته شود که ذکر مال در روایت آخر، قرینه اى بر عمومیت حکم امام علیه السلام خواهد بود، همچنان که تصریح امام علیه السلام به مباح بودنش نشانه ى خروج آن از ملک به سبب إعراض مى باشد ؛ باید گفت که اولا مراد از مال در این روایت به قرینه ى تقابلش با بعیر و مضمون ذیل آن، غنم و بقر مى باشد همچنان که بدین معنا نیز استعمال مى شود. ثانیا حضرت نمى فرمایند که مال إعراض شده، شئ مباح است تا خروج آن از ملک فهمیده شود، بلکه آن را تشبیه به شئ مباح نموده اند که وجه شبه آن خصوص جواز تصرف مى باشد.

۲- روایاتى که مربوط به زمین رها شده مى باشد مانند :

۲-۱- وبإسناده عن محمد بن علی بن محبوب، عن محمد بن الحسین، عن الحسن ابن محبوب، عن عمر بن یزید قال: سمعت رجلا من أهل الجبل یسأل أبا عبد الله علیه السلام عن رجل أخذ أرضا مواتا ترکها أهلها فعمرها وکرى أنهارها وبنى فیها بیوتا وغرس فیها نخلا وشجرا؟ قال: فقال أبو عبد الله علیه السلام: کان أمیر المؤمنین علیه السلام یقول: من أحیى أرضا من المؤمنین فهی له وعلیه طسقها یؤدیه إلى الامام فی حال الهدنه، فإذا ظهر القائم فلیوطن نفسه على أن تؤخذ منه. [۵]

در این روایت، امام علیه السلام نسبت به زمینى که به سبب رها نمودن مالکش، ویران و متروکه شده است، مى فرمایند با هریک از مؤمنین که آن را آباد سازد، مالک آن مى شود.

اشکال روایات:

جناب آقاى محقق داماد مى فرمایند که زمین ممات و عمران أرض هم ممکن است براى شارع موضوعیت داشته باشد و از آنجا که این تمایز از منظر عرف و عقلاء بعید به نظر نمى رسد، این روایات نیز قابل تعدّى به مطلق إعراض نمى باشد. همچنین این روایت نیز نسبت به خارج شدن مال از ملک با إعراض یا إفاده اباحه مطلق تصرف ساکت است.

۳- روایاتى که مربوط به اموال رها شده است مانند :

۳-۱- محمد بن یعقوب، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن حماد، عن حریز، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: لا بأس بلقطه العصی والشظاظ والوتد والحبل والعقال وأشباهه قال: وقال أبو جعفر علیه السلام: لیس لهذا طالب. [۶]


[۱] این اختلاف وجود دارد که آیا خروج مال از تحت سیطره ى مالک و صرف عدم امکان دسترسى او موجب صدق تلف حکمى مى شود و یا باید امکان وصول جمیع افراد بدان عرفا ممتنع باشد و الا در حکم مجهول المالک خواهد بود.

[۲] وسائل الشیعه جلد ٢۵ صفحه ۴۵٨ رقم ٣٢٣۴٩

[۳] وسائل الشیعه جلد ٢۵ صفحه ۴۵٨ رقم ٣٢٣۵٠

[۴] وسائل الشیعه جلد ٢۵ صفحه ۴۵٨ رقم ٣٢٣۴٨

[۵] وسائل الشیعه جلد ٩ صفحه ۵۴٩ رقم  ١٢۶٨٧

[۶] وسائل الشیعه جلد ٢۵ صفحه ۴۵۶ رقم ٣٢٣۴۴

دیدگاهتان را بنویسید