استاد محسن ملکی-جلسه۲: مقام اول: ماهیت اجاره در شریعت (۱۳۹۷/۰۷/۰۲)
مقام اول: ماهیت اجاره در شریعت
اما در مقام اول: در این مقام به سه جهت میپردازیم:
۱) اجاره در لغت 2) اجاره در اصطلاح ۳) شرایط و احکام اجاره
جهت اول: اجاره در لغت
ابن منظور[۱] در کتاب لسان العرب می گوید: و الإِجارَه: مِنْ أَجَر یَأْجِرُ، وَ هُوَ مَا أَعطیت مِنْ أَجْر فِی عَمَلٍ. و الأَجْر: الثَّوَابُ؛ وَ قَدْ أَجَرَه اللَّهُ یأْجُرُه ویأْجِرُه أَجْراً وآجَرَه اللَّهُ إِیجاراً. وأْتَجَرَ الرجلُ: تَصَدَّقَ وَطَلَبَ الأَجر. وَالِاسْمُ مِنْهُ: الإِجارهُ. والأُجْرَهُ که إجاره اسم است که به معنای کرایه است.
فیوّمی در مصباح المنیر میگوید: أَجَرَهُ اللَّهُ أَجْرًا مِنْ بَابِ قَتَلَ وَمِنْ بَابِ ضَرَبَ لُغَهُ بَنِی کَعْبٍ وَآجَرَهُ بِالْمَدِّ لُغَهٌ ثَالِثَهٌ إذَا أَثَابَهُ. [۲]
جوهری[۳] درصحاح میگوید: الأَجْرُ: الثوابُ. تقول: أَجَرَهُ اللّه یَأْجِرُهُ و یَأْجُرُهُ أَجْرًا (من باب ضرب ونصر). و کذلک آجَرَهُ اللّه إیجَاراً.[۴]
راغب[۵] در مفردات[۶] میگوید: أَجَر زید عمراً یأجره أجراً: أعطاه الشیء بأجره، وآجَرَ عمرو زیداً: أعطاه الأجره[۷] قال الله تعالی: قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِکَ وَمَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ[۸] ای تصیر عندی أجیرا و آجَرَکذلک. و فرق بین این دو (أجَرَ آجَرَ) أجرتُه در جایی گفته میشود که فعل یکی از دو أصل باشد و آجَرَ در جایی است که هر دو اعتبار دارد. و کلا هما یرجحان إلی معنًی واحد یقال آجره الله و أجره الله. والأجیر فعیلٌ بمعنی فاعل أومُفأعِل.
أقول :جامع بین لغات همان چیزی است که راغب فرموده و مستند به قرآن است و آن اینکه:
إجاره یا مصدر است یا اسم مصدر است البته اگر بخواهیم در باب اجاره مصدریت را بفهمانیم بهتر آن است که بجای لفظ إجاره، إیجار را بکار ببریم زیرا غالباً إجاره اسم مصدر استعمال می شود و منطبق بر کرایه است از این باب در لغت فصیح مصدریت با لغت إیجار استفاده شده لکن فی الجمله کلمهی أجاره هم به معنای مصدری بکار گرفته شده است.
جهت دوم: اجاره در اصطلاح
عبارات فقهاء:
شهید در مسالک[۹] میگوید: اجاره از الفاظی است که شرعاً از موضوع لغویاش نقل داده شده چون اجاره در شرع به معنای تملیک منفعت است در مقابل عوض یا عقد است که مفید تملیک است امّا در لغت اسم اُجرت است که همان کرایهی أجیر است نه این که مصدر آجَرَ یا أجر لحاظ شود با فرض اینکه بقیه عقود این طورند که مشتقشان به مصدر آنها بر میگردد.[۱۰]
کلام صاحب عروه[۱۱]: الإجاره تملیک عمل أو منفعه بعوض و یمکن أن یقال إنّ حقیقتها التسلیط علی عینِ للإنتفاع بها بعوض.[۱۲]
مرحوم خوئی در مستند به این حرف حاشیه میکند که: تسلیط از آثار اجاره است و از احکامی است که مترتب است بر اجاره لذا تعریف صاحب عروه لایمکن المساعده علیه.
أقـول:
أولاً تعاریف اعتباریه تعاریف حقیقی نیستند (جنس و فصلی نیستند و شرح الاسمیاند) لذا بحث لا طائل تحته؛ لکن بهترین تعریف این است که برطبق قرآن بگوییم (شرح لفظ کنیم) اجاره عبارت است از عقدی که کشف میکند از جعل أجرت در مقابل منفعت عین یا عمل شخص که این همان معنای مصدری اجاره است نه إسمی آن.
واین معنا هم در لغت آمده هم در اصطلاح. لذا اصطلاح توقیفی در عقد اجاره ثابت نیست لذا فرمایش شهید در مسالک قابل قبول نیست و همچنین فرمایش صاحب عروه که اجارهرا معنای تملیک یا تسلیط گرفتهاند قابل دفاع نیست چون تملیک و تسلیط {خصوصا} از لوازم عقد اجاره است نه مؤدای صیغهی عقد اجاره چون صیغهی عقد اجارهانشاءتملیک میکند نه خود تملیک. واین نکته همگام است با فرمایش علّامه در قواعد[۱۳]: هی عقد ثمرته نقل المنافع بعوض معلوم مع بقاء الملک علی اصله
این تعریف علّامه البته فقط اجاره أعیان را شامل میشود و أعمال را شامل نمیشود مگه با توجیه.
[۱] . لسان العرب، المؤلف: محمد بن مکرم بن على، أبو الفضل، جمال الدین ابن منظور الأنصاری الرویفعى الإفریقى (المتوفى: ۷۱۱هـ)
[۲] . نام کتاب : المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر نویسنده : الفیومی، أبو العباس جلد : ۱ صفحه : ۵
[۳].أبو نصر إسماعیل بن حماد الجوهری الفارابی (متوفى: ۳۹۳ق)
[۴] . الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه نویسنده : الجوهری، أبو نصر جلد : ۲ صفحه : ۵۷۶
[۵] أبو القاسم الحسین بن محمد المعروف بالراغب الأصفهانى (المتوفى: ۵۰۲هـ)
[۶] مفردات، صفحه ۱۱
[۷] . نام کتاب : المفردات فی غریب القران نویسنده : الراغب الأصفهانی جلد : ۱ صفحه : ۶۵
[۸] . آیه ۲۷ سوره قصص
[۹] .
[۱۰] مسالک، جلد ۵، صفحه ۱۷۱
[۱۱] . نام کتاب : العروه الوثقى نویسنده : الطباطبائی الیزدی، السید محمد کاظم
[۱۲] عروه الوثقی کتاب الإجاره
[۱۳] . نام کتاب : مفتاح الکرامه فی شرح قواعد العلامه(ط – دار الاحیاء التراث) نویسنده : الحسینی العاملی، سید جواد جلد : ۷ صفحه : ۷۱