یادداشت هیئت: اقتصاد انتقام مبتنی بر نظریه بازیها
دکتر سید احمد عاملی، مدیر هیئت اندیشهورز اقتصاد و الگوی پیشرفت اسلامی
یک سال از ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس (اعلی الله مقامهما الشریف) و چهل روز از ترور دانشمند دفاعی و هستهای کشور، سردار حاج محسن فخریزاده (رضوانالله علیه) میگذرد. در این مدت جمهوری اسلامی ایران، انتقام این جنایت بزرگ را از دشمن آمریکایی و اسرائیلی نگرفته است. در همین راستا هیئت اندیشهورز اقتصاد و الگوی پیشرفت اسلامی حوزه علمیه خراسان در یادداشتی به ابعاد اقتصادی انتقام ترور میپردازد و با استفاده از نظریه بازیها نشان میدهد، بهترین گزینه برای مقابله با این جنایت، یک انتقام قاطع، سخت و پشیمانکننده است و تأخیر در زمان آن یا کاهش شدت آن، میتواند احتمال پاسخگویی مجدد دولت تروریست آمریکا و شاخه منطقهای آن، رژیم جنایتکار صهیونیستی، را افزایش دهد.
ابتدائا و مهمترین اصلی که تمام نخبگان سیاسی جامعه با هر رویکرد و روشی آنرا تأیید میکنند، اصل انتقام است؛ زیرا متفقالقول هستند که عدم انتقام هیچ منفعت استراتژیکی برای ما ندارد و زمینه تعدی و توسعه ترور را فراهم میکند و تعویق و تعلیق طولانی یک انتقام و محول کردن آن به آینده و جغرافیای مبهم، مانند انتقام نگرفتن است؛ زیرا با نگاه ترجیحات زمانی، ارزش زمانی انتقام در زمان مبهم بهشدت کاهنده است و عملا ارزش زمانی خود را از دست میدهد.
مقدمه
تجاوز رسمی به خاک یک کشور بایستی با پاسخ رسمی و دفاع رسمی صورت پذیرد و این حق مشروع دفاع از خویش حقی طبیعی است که نیازی به کسب اجازه از دیگران ندارد هر چند در منشور سازمان ملل به رسمیت شمرده شده است. جنگ آذربایجان و ارمنستان بر سر منازعات سرزمینی قدیمی شروع شد و تا موشک باران مناطق غیر نظامی نیز ادامه پیدا کرد و سرانجام به آتش بس منجر شد. جنگ یمن و عربستان سعودی که با تجاوزگری رسمی عربستان چندین سال ادامه دارد و ارتش به ظاهر با امکانات کم در مقابل ارتش مسلح و مدرن سعودی در صدد دفاع از خود برآمده است و برای افزایش هزینه تجاوزگری سعودیها میدان جنگ را به تاسیسات اقتصادی و نفتی سعودی نیز کشانده است تا بتواند متجاوز را به توقف جنگ وادار نماید. جنگ ایران و عراق که با تجاوزگری رسمی عراق شروع شده و در دوره هشت ساله با وارد شدن خسارات زیاد به تاسیسات زیربنایی هر دو کشور در نهایت با پذیرش قطعنامه سازمان ملل از سوی ایران و محکومیت رسمی عراق به عنوان شروع کننده جنگ به پرداخت غرامت خاتمه یافت.
حال گونه دیگری از تجاوز وجود دارد که در آن تروریسم دولتی و سازماندهی شده خاک یک کشور را هدف قرار نمیدهد بلکه با ترور افراد شاخص موثر در یک کشور، زمینه سقوط سیاسی، اقتصادی و یا نظامی یک کشور را فراهم میکند و در مراحلی میتواند این ترورها زمینه کودتای نظامی یا سیاسی و یا حمله نظامی به کشور هدف را فراهم کند.
رسمیترین دولت تروریست، دولت نامشروع اسرائیل است، که این پدیده سیاسی نامبارک از ابتدای حضور خود از این ابزار نامشروع برای بقای نامشروع خود استفاده کرده است و دشمنان خود را از هر ملیتی و عقیده ای با ابزار ترور از بین برده است مسلمان، مسیحی و یهودی. و با تمرین مداوم و ترورهای مداوم عملا برتری نسبت به رقبای امریکایی و اروپایی خود دارد.
این تفکر و عمل نامشروع و غیر اخلاقی دولت اسرائیل در حوزه بین الملل بصورت موثری محکوم نشده است و از آنجا که مولود اسرائیل دست پخت اندیشه کشورهای قدرتمند از حیث اقتصادی و سیاسی در دنیا است و از سویی نیز طبق یک قاعده پذیرفته شده به منافع کشورهای حامی دست اندازی نمیکند و از حمایت مادی و معنوی پیدا و پنهان آنها برخوردار میباشد، هیچگاه هزینههای رفتاری تروریسم دولتی خود را در قالب تحریمهای سیاسی اقتصادی موثر نپرداخته است و از آنجا که هزینههای احتمالی محکومیتهای دیپلماتیک در قبال فوائد انتظاری ترورها ناچیز بوده است عملا انگیزه زیادی برای ادامه این مسیر بوده است. لاجرم با بستر موجود و سابقه هفتاد ساله این دولت در ترور، اسرائیل دولتها و افرادی را که برای بقای خود مضر بداند حذف خواهد کرد.
اما برای کشور عزیزمان ایران گرچه قربانی تروریسم در یک دوره چهل ساله است و چند هزار شهید ترور در مسیر صیانت از انقلاب اسلامی تقدیم کرده است ولی در یک سال اخیر دو ترور شاخص و سترگ در کشور رقم خورده است که در سالهای اخیر کم نظیر است، ترورشهید سردار سلیمانی و شهید فخری زاده، بعلاوه فهرست بلندی از بزرگان این انقلاب با ترور از این کشور گرفته شدهاند: از جمله شهدای هسته ای، تهرانی مقدم، صیاد شیرازی، شهدای ۷۲ تن، شهدای دولت، شهید مطهری و شهید مفتح و دیگرانی که مجال ذکر نام آنها نیست.
نکتهای که در انتهای مقدمه این یادداشت میتوان ذکر نمود که خود دلیل اصلی نوشتن این مطلب است، اینکه در شهادت سردار سلیمانی انسجام ملی و اتحاد کم نظیری در لایه نخبگانی و توده ای مردم در انتقام و تلافی سریع و قاطع به تروریسم دولتی آمریکا شکل گرفت -که حمله به عین الاسد شروع اولیه این انتقام سخت بوده است – اتمسفر ایجاد شده در اثر این ترور چنان انسجامی را ایجاد نمود که تمامی هزینههای احتمالی این انتقام با دلایل بزرگتری قابل توجیه یا پرداخت بود یعنی تمام تحلیل هزینه فائده در قالب عزت ملی، انسجام ملی، صیانت از آینده کشور در مقابل تجاوزگریهای احتمالی را توجیه مینمود امری که بعد از چندین ماه از وقوع آن امری درست به نظر میرسد و چنین تصمیمی را در آن شرایط استثنائی منطقی نشان میدهد.
در شهادت دکتر فخری زاده در لایه نخبگانی در اصل این انتقام انسجام لازم وجود دارد ولی آنچه محل اختلاف نظر است کمیت و کیفیت و زمان آن است که طیف نظرات در این باره از حمله صریح و قطعی به حیفا در اسرائیل تا تعویق آن به زمان مناسب و مخفی ماندن آن، میباشد. طیف قائل به تعویق زمانی و مدارا کردن و مخفی ماندن این انتقام در اتمسفر حاکم بر دوره گذار انتقال دولت از ترامپ به بایدن و امید به لغو تحریمهای ظالمانه و برگشت به برجام ابراز نظر میکنند، در مقابل افرادی که به سقف این انتقام فکر میکنند اعتقادی به گشایش انتظاری در برجام و تحریمها را ندارند و چشم انداز انتظاری گروه دیگر را با توجه به تجربه سالهای قبل تعبیرنشدنی میدانند.
برای ارزیابی بهتر و دقیقتر اقتصادی و شاخصسازی مفاهیم غیر اقتصادی مانند عزت ملی، انسجام ملی، صیانت از سرزمین و متغیرهای کیفی دیگر میتوان با رویکرد پیش روی به بحث اقتصاد انتقام ورود پیدا کرد.
- اهداف پاسخ به ترور
۱ .۱ حفظ عزت و غیرت ملی
۱ .۲ حفظ و صیانت بلند مدت از مرز و بوم کشور
۱ .۳ حفظ و صیانت از ثبات اقتصادی و امنیت اقتصادی بلند مدت کشور
۱ .۴ حفظ و صیانت از حوزههای هدف ترور (دفاعی- هسته ای- اقتصادی)
۱ .۵ جلوگیری از تکرار ترور
در اهداف ذکر شده همانطور که ملاحظه میشود اهداف به ظاهر غیر اقتصادی است که در حوزه علوم سیاسی، علوم اجتماعی و نظامی قابل تبیین است ولی میتوان کارکردهای ثانویه آنها را کاملا اقتصادی دانست یعنی زمانی که با حفظ اهداف چهارگانه از پنج هدف ذکر شده مواجه هستیم کارکرد غیر مستقیم آنها خود را در ماندگاری سرمایه انسانی در داخل کشور و جلوگیری از خروج و مهاجرت آن، احساس امنیت نخبگان علمی در حوزههای کاری خود و پیگیری پروژههای با فناوری بالا، افزایش نرخ سرمایه گذاری با منشاء خارجی و پس انداز ملی همه میتواند قسمتی از کارکردهای اقتصادی اهداف به ظاهر غیر اقتصادی باشد.
- مولفههای پاسخ به ترور
۲ .۱ اهمیت ترور از حیث سیاسی، اقتصادی و نظامی
نسبت مستقیمی بین اهمیت یک ترور و پاسخ به آن وجود دارد، بدین سبب اجتناب از پاسخ انکار امری بدیهی در یک مدل منطقی میباشد.
۲ .۲ پنهان یا آشکار بودن دولت ترور
اگر مسوولیت ترور توسط دولت یا طراحان آن بصورت رسمی پذیرفته شود مانند آنچه در شهادت سردار سلیمانی اتفاق افتاد، ضرورت پاسخ آشکار و صریح و رسمی اجتناب ناپذیر خواهد بود، امری که در پاسخ آن ترور دیده شد و هرچه گمانهای منطقی تا آن اندازه که تقریبا همه تحلیلگران بر آن اتفاق نظر داشته باشند بر کشور ترور باشد میتواند در حکم همین پذیرش رسمی باشد.
ممکن است سوال مطرح شود چرا پاسخ به ترور مشابه خود ترور انجام شده نباشد؟ شاید بتوان دو پاسخ داد، اول اینکه اگر برای اولین بار این نحوه ترور انجام شود شاید بهترین گزینه، پاسخ به سبک ترور انجام شده باشد و به تعبیری زمینه ای برای پاسخ صریح نباشد هر چند که میتوان با نگاه برتری قدرت به آن به صورت صریح مبادرت کرد کاری که امریکا در جنگ افغانستان در حادثه ادعایی ۱۱ سپتامبر انجام داد یا در حمله به عراق برای پیشگیری از توسعه احتمالی هسته ای عراق انجام داد. در پاسخ دوم باید گفت اگر ترور به سبک دولتی مثل اسرائیل باشد که همگان بدانند که کشور ترور کیست و فقط اعتراف رسمی نباشد و از سویی تعدد این ترورها نیز وجود داشته باشد، شاید پاسخ رسمی و صریح و بازدارنده خود نوعی استراتژی در مقابل این نحوه از ترور باشد.
۲ .۳ تقارن یا عدم تقارن پاسخ ترور
برخی از نظرات تمایل به تناسب از حیث موضوع را دارد، یعنی فردی ترور شده و فردی باید از بین برود تا تناسب هزینه ای اتفاق بیفتد، برخی نظرات نیز عدم تقارن در پاسخ را ناگزیر میدانند اولا به دلیل عدم امکان تشخیص انسانی ترور بعنوان مثال نمیتوان فردی را در اهمیت معادل شخصیت سردار سلیمانی و یا دکتر فخری زاده دانست تا در رابطه متناسب بتوان آن را انجام داد یا امکان پذیر نبودن پاسخ انسانی به این تروردر یک زنجیره انسانی از طراحان مباشرین و عاملین و دلیل سوم اینکه عدم تقارن هزینه انجام ترور را برای دولت ترور افزایش میدهد. امری که در حمله به عین الاسد به نوعی پاسخ نامتقارن محسوب میشود.
۲ .۴ زمان پاسخ ترور
زمان پاسخ به ترور میتواند کوتاه یا بلند مدت باشد هر چند این امر نسبی و عرفی و وابسته به لایه نخبگانی تصمیم ساز جامعه است، البته باید گفت کشوری که ترور را انجام میدهد فرصت مناسب برای طراحی و ارزیابی آثار جانبی کار خود راداشته است و با مجموعی از تحلیلهادست به این کار زده است در حالی که دولت هدف ترور یک حرکت عقب است و چه بسا رفتارش بازی در محاسبات دولت ترور باشد که در آن صورت مولفه زمان میتواند مهم باشد. از سویی این امر نیز مهم است که طولانی شدن پاسخ خود میتواند ترجیحات زمانی یک پاسخ را کاهش دهد و چه بسا طولانی شدن زمان فرصت برخی همراهی ملی و بین المللی را از دولت هدف بگیرد و پاسخ را مشکل تر نماید.
۲ .۵ سبد پاسخ ترور
آنچه معلوم است ترور شهید فخری زاده آخرین ترور نخواهد بود همانطور که اولین ترور نیز نمیباشد، یعنی دشمن کهنه کار تروریست اسرائیل در حال طراحی ترورهای جدید با ابزارها و رویکردهای جدید است و به تعبیری یک گام از ما جلوتر است ما در اندیشه پاسخ هستیم و او در اندیشه ترور بزرگتر با عمق تاثیر گذاری بیشتر، لذا بحث سبد ترور و تنوع در پاسخ به ترور میتواند با ایده رصد دائمی محل تامل باشد، یعنی بایستی بستههای امکان پذیر پاسخ به ترور از قبل تحلیل و آماده باشد بدین معنی که افراد، پایگاهها، زیرساختهای اقتصادی، نظامی، امنیتی و شاکله سیاسی دشمن شناسایی دقیق و دائمی شود، تا در هر ترور مولفه زمان و مدیریت آن تماما در دست دشمن نباشد و چه بسا با این نگاه جلوی غالب ترورهای بالقوه گرفته شود، از سویی نیز با کمترین زمان از دست رفته میتوان پاسخ مناسب و تاثیر گذار را داد. ایده ای که در خصوص ترورهای افراد خارج نشین کشور در خصوص انفجار حسینه شیراز و حمله به رژه نیروهای مسلح در اهواز دیده شد ولی احتمالا در خصوص دشمنی به نام اسرائیل این امر با این تمرکز انجام نشده است.
۲ .۶ پیش بینی ناپذیر بودن در کمیت و کیفیت پاسخ ترور
بایستی نحوه پاسخ به صورتی باشد که دشمن نتواند پاسخ از قبل تعیین شده ای برای آن داشته باشد و ان بیانی از پیش بینی ناپذیر بودن یک پاسخ است البته اگر دشمن تروریست بتواند قبول کند که ایران انتقام واقعی سخت و نامتقارن خواهد گرفت خود این باور میتواند در انجام ترور ایجاد تردید کند، اگر عکس العملی که تا الان انجام شده در قالب پیش بینی دشمن صورت گرفته باشد، اسرائیل میتواند بدون زحمت به ترورهای خود ادامه دهد و لی اگر دشمن مترصد و نگران از نحوه انتقام ما دارد این خود نشان دهنده پیش بینی ناپذیر بودن پاسخ را دارد.
۲ .۷ تولید کننده قدرت بازدارندگی
اگر پاسخ به ترور صرفا تبدیل به بده بستان و قابل معامله بودن و در قالب تحلیل هزینه فائده باشد احتمالا دولت ترور میتواند این امر را تکرار نماید زیرا تهدیدی فوری و بازدارنده ایجاد نشده است اما اگر انتقام تبدیل به مولفه تولید قدرت شده باشد بایستی بعد از پاسخ ترور، ایران در موضع قدرت قرار گرفته باشد و به تعبیری هزینه ترور افزایش یافته باشد امری که به نظر بعد از ترور شهید سلیمانی اتفاق نیفتاده است وگرنه با تولید قدرت بیشتر بایستی به راحتی و با انسجام ملی بالاتر، پاسخ ترور شهید فخری زاده داده میشد، محاسبات متعدد که ناشی از تردید در پاسخ است نشان میدهد انتقام از ترور شهید سلیمانی نتوانسته تولید قدرت لازم را جهت منصرف کردن کشور کوچک اسرائیل نماید هر چند که در نوع خود پاسخ کم نظیر بوده است.
- ویژگی کشور ترور و کشور هدف
۳ .۱ مقایسه از حیث نظامی
۳ .۲ مقایسه از حیث اقتصادی
۳ .۳ مقایسه از حیث ثبات سیاسی-اجتماعی
۳ .۴ مقایسه از حیث همراهی قدرتهای بزرگ
جمعیت، مساحت سرزمینی، اندازه اقتصادی، سرانه درآمدی، نرخ تورم، نرخ اشتغال و سایر اندازههای اقتصادی را میتوان بین دو کشور مقایسه کرد، کشور اسرائیل به این دلیل که در اردوگاه کشورهای حامی اروپایی و آمریکایی نقش ایفا میکند بدون داشتن کمترین محرومیت و داشتن بیشترین مانور تجاری میتواند در شاخصهای اقتصادی عملکرد بهتری نسبت به کشورمان داشته باشد، هر چند که اگر بمبهای هسته ای اسرائیل را نادیده بگیریم که خود بزرگترین خطر است، در سایر مولفههای نظامی عملکرد موفقی را در میدان نبرد نشان نداده است. سه مولفه جمعیت و مساحت سرزمینی و اندازه اقتصادی اسرائیل از کشورمان کمتر است. هرچند همراهی قدرتهای بزرگ بصورت دائمی شامل حال اسرائیل بوده است و در فقره ترور شهید فخری زاده نیز این امر بصورت کاملا مشهودی دیده میشود. ثبات فعلی دولت اسرائیل نیز چندان مناسب نیست و از ماههای قبل نسبت به عملکرد نتانیاهو اعتراضات شهروندی مختلف وجود داشته است.
- آثار اقتصادی انتقام
۴ .۱ پاسخ سریع بازارهای مالی
۴ .۲ پاسخ متغیرهای حقیقی اقتصاد
۴ .۳ تحریمهای احتمالی اقتصادی
۴ .۴ هزینههای کوتاه مدت و منافع کوتاه مدت
۴ .۵ هزینههای بلند مدت و منافع بلند مدت
آثار ذکر شده اقتصادی آثار مستقیم اقتصادی محسوب میشود وگرنه سایر مولفههای غیر اقتصادی خود کارکرد اقتصادی داشته و بعضا این آثار میتواند در یک سنجش وزنی در شاخصهای هنجاری جامعه بر شاخصهای اقتصادی غلبه داشته باشند حتی اگر قائل به کارکرد اقتصادی آنها نباشیم و اگر کارکرد اقتصادی آنها را برای اقتصاد ملی بپذیریم، نیز میتوان بصورت موکد بر آثار اقتصادی مستقیم و غیر مستقیم تاکید کرد. بازارهای مالی به سرعت به تعادل قبلی خود برمیگردند مگر اینکه به این ننتیجه برسند که روندها تغییر کرده است، با همین دلیل متغیرهای اصلی اقتصاد نیز در کوتاه مدت تغییر نخواهند داشت، اگر نتوان عملکرد خوبی در پاسخ به ترور داشت چه بسا دچار تحریمهای اقتصادی شویم، هرچند در شرایط موجود که شدیدترین تحریمهای اقتصادی را تجربه میکنیم و دشمن جایی برای تحریم بیشتر نگذاشته است، اگر پاسخ ترور تولید قدرت نماید میتواند به منافع بلندمدت بینجامد که این منافع کارکرد مستقیم و غیر مستقیم اقتصادی دارد.
- اتمسفر پیرامونی انتقام
۵ .۱ دولت در حال انتقام ترامپ به بایدن
۵ .۲ امید احتمالی به پسا ترامپ در لغو تحریمها
۵ .۳ امید احتمالی به برگشت امریکا به برجام
۵ .۴ احتمال همبستگی سعودی اسرائیلی برای چالش جنگ با ایران
- تبیین اجزاء اقتصاد انتقام مبتنی بر تئوری بازی
در تبیین یک رفتار در قالب تئوری بازی، اجزاء آن رفتار باید بتواند در قالب تئوری بازی تعریف شود؛ با پرهیز از بیان مبتنی بر مدلسازی ریاضی، باید گفت در فقره ترور شهیدان سلیمانی و فخری زاده، ابتدائا و مهم ترین اصلی که تمام نخبگان سیاسی جامعه با هر رویکرد و روشی آنرا تایید میکنند، اصل انتقام است. یعنی نمیتوان به هر دلیل سیاسی، نظامی و اقتصادی از انتقام منصرف شد؛ زیرا متفق القول هستند که عدم انتقام هیچ منفعت استراتژیکی برای ما ندارد و زمینه تعدی و توسعه ترور را فراهم میکند، امری که به نظر میرسد در عدم پاسخ مناسب به ترورهای قبلی و ترور شهید سلیمانی، خود را در ترور شهید فخری زاده نشان داده است، تعویق و تعلیق طولانی یک انتقام و محول کردن آن به آینده و جغرافیای مبهم، مانند انتقام نگرفتن است زیرا با نگاه ترجیحات زمانی ارزش زمانی انتقام در زمان مبهم بشدت کاهنده است و عملا ارزش زمانی خود را از دست میدهد و اگر بخواهد در آینده اتفاق بیفتد بایستی اندازه آن بسیار بزرگتر از اندازه انتقام در حال حاضر باشد تا باور پذیری آن منطقی باشد و به نظر نمیرسد اتمسفرپیرامونی و ترمز تصمیم درآینده متفاوت از حال باشد و این تعلیق عملا منجر به حذف انتقام خواهد شد.
از سوی دیگر بهترین انتقام برای ما سریع، قاطع و تمام کننده بودن آن است، که بعد از آن، فضای ترور دولتی از کشور برداشته شود، خواسته ای که تا کنون محقق نشده است یعنی اگر انتقام در قالب پیدا و پنهان بوده است هزینه مناسب و پشیمان کننده ای برای دشمن نداشته است که آن را از ترورهای بعدی مانند ترور شهید فخری زاده منصرف نماید.
بدترین نوع انتقام نیز میتواند شرطی شدن انتقام باشد، یعنی شما پاسخی به ترور دولت اسرائیل بدهید و او بداند نوعی مبادله در این پاسخ است، یعنی مبادله پذیر بودن و محاسبه پذیر بودن انتقام به نحوی که هزینه قابل قبولی برای دولت ترور داشته باشد، امری که در ترور شهید سلیمانی سبب میشود دشمن بتواند و بپذیرد به ترورهای بعدی فکر کند زیرا میتواند سقف و کفی را برای هزینه آن در نظر بگیرد که تحمل پذیر است و سلسله ترور ادامه یابد.
در رویکرد تئوری بازی پاسخ دولت اسرائیل به انتقام ایران میتواند بازی را پرهزینه و در یک تکرار زیاد قرار دهد، امری که ایران و دولت ترور از آن اجتناب میکنند زیرا میتواند به یک جنگ تمام عیار منجر شود، پس اگر پاسخ تمام کننده و پشیمان کننده باشد هزینه تکرار آن از جانب دولت ترور بسیار بالا بوده و اسرائیل از پاسخ به آن اجتناب میکند. البته قابل ذکر است که با توجه به جغرافیای سرزمینی، جمعیتی و توان نظامی غیر هسته ای ایران و اسرائیل، قطعا دولت ترور در هر نبردی پیروز میدان نخواهد بود و در جنگ فرسایشی حتما بازنده جنگ خواهد بود تجربه آمریکا و اسرائیل هر دو موید این امر میباشد با این بیان منطقی است ایران و اسرائیل هر دو به سمت پاسخ به ترور شهید فخری زاده و عدم پاسخ اسرائیل متمایل باشند. بنابراین باید تمام توان خود را برای پاسخ قاطع و تمام کننده یک دوره ای معطوف نمود.
پس در یک جمعبندی اولیه میتوان گفت با رویکرد تئوری بازی، عدم پاسخ ایران به منزله تمام شدن بازی و تعیین ایران به عنوان بازنده اصلی بازی است. از سویی پاسخ تکراری دو طرف سبب از کنترل خارج شدن پیامدهای آن میشود و دو کشور و منطقه پیرامونی هر دو از آن اجتناب میکنند با نگاه بدبینانه هر دو بازنده بزرگ بازی خواهند شد و با شرط عدم مداخله دولتهای دیگر در بازی تکراری، اسرائیل حتما بازنده این قسمت از بازی نیز خواهد بود. بنابراین اسرائیل بیشتر از ایران از تکرار این بازی اجتناب خواهد کرد. لذا تئوری بازی بهترین تعادل را پاسخ ایران و تحمل اسرائیل از این پاسخ پیشنهاد میکند حال باید این پاسخ به نحوی باشد که ایران برنده و اسرائیل بازنده کل بازی باشد تا ترور دولتی تکرار نشود.
حال در این مرحله باید بتوان اجزاء هزینه ای این پاسخ را بدست آورد، امری که بشدت محل اختلاف نخبگان سیاسی داخلی و محل نفوذ و مناقشه رسانه ای خارجی است.
با توجه به تحلیل رقیب از بازی، دولت ترور نیز به همین نتیجه میرسد که ایران باید پاسخ ترور را بدهد، تمرکز بر فهرست کردن هزینههای سرسام آور پاسخ میتواند بهترین سناریو برای پشیمان ساختن احتمالی ایران از پاسخ و یا پاسخ حداقلی و خنثی به ترور باشد؛ به نحوی که مهم ترین ویژگی را که صریح قاطع و تمام کننده بودن است را از پاسخ بگیرد.
اجزاء هزینه ای که میتواند ذکر میشود عبارتست از:
- پاسخ ترور ممکن است سبب تکرار از سوی اسرائیل شده و عملا نتایج بازی قابل پیش بینی و کنترل نباشد.
- پاسخ ترور ممکن است به پاسخ نظامی آمریکا به ایران منجر شود و تجاوز سرزمینی اتفاق افتد و هزینه ای بیشتر از ترور به کشور تحمیل شود.
- پاسخ به ترور ممکن است سبب بازگشت قطعنامههای تعلیق شده شورای امنیت ذیل توافقنامه برجام باشد و شرایط اقتصادی و سیاسی ایران را از گذشته بدتر نماید.
- پاسخ به ترور ممکن است به تحریمهای جدید اقتصادی منجر شده و عملا اندک فرصت تنفس بعد از انتقال قدرت در آمریکا را از ایران بگیرد.
- پاسخ به ترور ممکن است سبب افزایش نارضایتی داخلی شده و با احساس درگیری و نبرد نظامی، مولفههای نامناسب اقتصادی تورم، بیکاری و رشد اقتصادی شرایط به مراتب بدتر از چند سال اخیر را تجربه نماید.
تبیین اجزای هزینه پاسخ ترور
میتوان اجزاء هزینه پاسخ ترور را به نحو زیر تبیین کرد:
- اصلی ترین نکته این است که تمام تلاش دشمن، منصرف کردن ایران از پاسخ قاطع و تمام کننده است و گرنه آنها نمیتوانند به منصرف کردن ایران از اصل پاسخ فکر کنند زیرا به دلایل عزت ملی، امنیت ملی، انتظارات شکل گرفته از تهدیدات گذشته ایران در باره تعرض به ایران و سایر موارد پاسخ ناگریز انجام خواهد شد.
- با تحلیلهای ذکر شده در متن اسرائیل از پاسخ مجدد به ایران اجتناب میکند؛ زیرا پیش بینی از اندازه پاسخ آن را ندارد، پس تهدید به پاسخ دوباره عملا تهدید معتبری به حساب نمیآید.
- ورود نظامی امریکا به پاسخ ایران در ابتدای دولت دموکرات که با وعده ترمیم چهره بی ضابطه امریکا آمده است بعید مینماید گذشته از آنکه دلیل لازم برای اجماع مورد نظر آمریکایی در کوتاه مدت برای همراهی دیگران اتفاق نمیافتد. بعلاوه ورود امریکا به درگیری نظامی با ایران قیمت جهانی انرژی را افزایش داده و میتواند به رکود اقتصاد جهانی پسا کرونا نیز منجر شود، شرایط امنیتی کشورهای نفتی جنوب خلیج فارس نیز نمیتواند مصون از این درگیری باشد. آنچه به نظرمنطقی است ورود کشور ثالث مانند روسیه برای آتش بس مشابه درگیری آذربایجان و ارمنستان خواهد بود.
- بازی بدتر برگشت قطعنامههای تعلیقی ذیل توافقنامه برجام است که میتواند ایران را بطور کامل از مدار مورد نظر کشورهای عضو برجام خارج کند و سه کشور اروپایی بابت منافع رایگان امنیت پایدار خودشان ذیل برجام حاضر به انجام این کار نخواهند شد، کاری که در دوره ترامپ نیز با تمام تلاشهای انجام شده دولت امریکا به ثمر نرسید.
- تهدید به تحریم اقتصادی برای کشوری که به قدمت انقلاب در تحریم به سر میبرد و تحریمهای اقتصادی را در قالب حقوق بشر و قالبهای ساختنی اروپایی و امریکایی هر روز بعد از توافق برجام اضافه میبیند و تحریمهای شدید و حداکثری دولت ترامپ را پشت سرگذاشته است بحث جدیدی نیست و ابزار کارآمد و موثری برای اهداف آمریکا و اروپا نبوده است. در ضمن امید به برداشته شدن نظام تحریمها بصورت پایدار، منصفانه و کارآمد به تجربه دوره برقراری برجام با حضور امریکا اتفاق نیفتاده بود و فوائد اقتصادی ناچیز آن بسیار بیشتر از هزینههای انجام شده برای آن بود. پس تحریمهای بیشتر عملا کارائی سیاستی خود را از دست داده اند هر چند نمیتوان اصل موثر بودن آنرا به همراه عملکرد اقتصادی ضعیف داخلی انکار کرد.
- در بعد داخلی میتوان همبستگی داخلی را در مقابل تفرق داخلی مطرح کرد، هرچند سرمایه اجتماعی آسیب دیده این سالهابابت ناکارآمدی عملکرد اقتصادی دولت را نمیتوان نادید گرفت و تنگناهای اقتصادی شدید دهکهای میانی و پایین تر را لمس و احساس نکرد. ولی نمیتوان در هنگام انتقام از دشمن از شکل گیری همبستگی عمومی و اتحاد ملی غفلت کرد؛ امری که در شهادت سردار سلیمانی دیده شد.
- در نگاه دیگر به پاسخ ترور، ممکن است منافع حاصل از انتقام برای کشور ناچیز شمرده و افراد را در یک تحلیل هزینه- فائده به سمت مضر بودن و یا بی فائده بودن سوق دهند، منافعی که در متن یادداشت چندین بار پیامدهای مثبت آن در قالبهای مختلف ذکر شده است.
جمعبندی
در جمعبندی نهایی این یادداشت باید گفت کشورهایی که با ما مشکل ایدئولوژیک دارند و با وجود و ماهیت انقلاب مشکل حل ناشدنی دارند، هیچگاه ایران را در قواعد منصفانه ای قضاوت نخواهند کرد، مادامی که بر اصول پایبند باشیم آشتی ناپذیری دائمی وجود دارد و این اصل اصیل در بقاء انقلاب است، در این بستر تنها بایستی با تولید توانایی در قالب قدرت پایدار اقتصادی به کمک مولفههای قدرت در حوزه سیاسی و نظامی آمده تا بتوان سهم منطقی در بازی سرنوشت ملتها بدست آوریم. با این باور، پاسخ قاطع و تمام کننده با همه مخاطرات احتمالی آن تنها راه برای ایران در این بازی خواهد بود وگرنه بازنده اصلی این بازی و بسترساز ترورهای آینده برخاسته از عدم پاسخ لازم در این بازی خواهد بود.