ملاحظاتی در آموزش اقتصاد در حوزههای علمیه
دکتر هادی امیری، عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان در گفتگوی صمیمی با حجتالاسلام دکتر علی نعمتی و دکتر علیاکبر کریمی، مسئولان هیئت اندیشهورز اقتصاد و الگوی پیشرفت اسلامی معاونت پژوهش حوزه علمیه خراسان، به بررسی مسائل و مشکلات آموزش علم اقتصاد به طلاب پرداختند که در ادامه گزارشی مشروح از این گفتگو بیان میشود.
در ابتدای این گفتگو دکتر کریمی، کارشناس مسئول پژوهش و مدیر دورههای پودمانی اقتصاد، ضمن بیان اینکه در آموزش دروس تخصصی اقتصاد از قبیل خرد و کلان و بخش عمومی و پول و بانک، در بسیاری موارد، پیچیدگیهای ریاضی و فرمولی باعث عدم درک صحیح دانشپذیر شده و او را از فراگیری دروس، دلسرد نموده و باز میدارد، بر اهمیت بیان توصیفی و تحلیلی از مفاهیم دروس اقتصادی تأکید کرد و افزود: باید حتیالامکان بیان ریاضی را به حداقل رساند و در عوض بر روی مفاهیم اساسی و کاربردی اقتصادی متمرکز شد تا دانشپذیر علاوه بر درک صحیح مفاهیم درس، با کاربردهای آن در واقعیت مسائل جامعه آشنا شود و اینچنین یادگیری دروس برای فرد سهل و آسان و جذاب شود.
ریاضیات کم ولی لازم
در ادامه دکتر امیری، استاد مدعو درس اقتصاد بخش عمومی پیشرفته در دوره اول پودمانی اقتصاد حوزه علمیه خراسان، بیان کرد: باید بین مباحث اقتصادی دانشگاه و مباحث مطرح شده در حوزههای اسلامی بتوانیم یک جمعبندی و امتزاج مناسب داشتهباشیم و بتوانیم درست در ارتباط با مسائل و حوزههای مختلف و چالشها و مشکلات موجود طرح سؤال کنیم؛ بالاخره هرکدام از این حوزهها افکار و نگرشهای خاص خود را دارند؛ با انتقادهای جدی و نگاههای جدید به این دو حوزه میتوان به افقهای تازهای دست یافت. در علم اقتصاد دو ابزار اساسی لازم است؛ باید بدانیم، زبان علم اقتصاد ریاضی است و متن نوشتاری آن انگلیسی است یعنی باید در علم اقتصاد این دو ابزار بهعنوان ابزارهای اصلی آموزشی در نظر گرفتهشود. البته ریاضیاتی که برای انتقال مفاهیم اولیه استفاده میشود در حد ریاضیات مقدماتی( همان ریاضیات دبیرستان یا ریاضیات علوم انسانی) است؛ یعنی ما برای انتقال مفاهیم اصلی به ریاضیات پیشرفته و مباحث مشتقهای چندگانه و انتگرال نیازی نداریم. به عنوان مثال در بحثهای مالیات که برای انتقال مفاهیم اصلی از اشکال و نمودارها استفاده میکنیم، در حد مفهوم خط و شیب و مماس کفایت میکند. البته در اقتصاد بخش عمومی پیشرفته همین مفاهیم را با زبان ریاضی پیشرفتهتر بیان میکنیم، که در مرحله درک مفهوم، ضرورت ندارد.
زبان انگلیسی، ابزار ضروری فهم اقتصاد
ایشان ادامه داد: آشنایی با زبان انگلیسی هم برای یک دانشپژوه اقتصاد، لازم است. بهعنوان مثال، کتاب منکیو که اغلب برای آموزش مفاهیم پایه استفاده میشود، دائم بهروزرسانی میشود و نسخههای های مختلفی دارد. یک ویرایش آن به فارسی ترجمه شده و اگر با ویرایش لاتین خودش مقایسه شود، متوجه میشویم که ترجمه آن به زبان فارسی از جذابیت آن کاسته است و بسیاری از نوآوریهای آموزشی آنرا، از بین برده است. متون انگلیسی اقتصاد هم سطحبندی دارند. اغلب کتب سطح زبان بسیار ساده و روانی دارند که گاهی از متن ترجمه فارسی قابل فهمتر هستند. منتهی ترس از زبان خارجی مانع از بهرهبردن دانشپژوهان از این متون میشود. خوشبختانه رویکرد نوین آموزشی در علوم مختلف از پیچیدهنویسی و مجملنویسی به ساده نویسی و استفاده از ابزارهای متنوع برای انتقال مفاهیم پیچیده تغییر رویکرد داده است و در فضای مجازی مطالب خیلی مفیدی برای انتقال پیچیدهترین مطالب به کمک ابزارهای متنوع وجود دارد. اغلب ترس از زبان خارجی، مانع بهرهبرداری از این دنیای مطالب مفید می شود. لذا نباید کسی را که میخواهد اقتصاد یاد بگیرد، از این دو ابزار کمکی بی نیاز ببینیم.
امکان تعلیم کل اقتصاد در شش نیمسال
استاد درس بخش عمومی دورههای پودمانی تصریح کرد: کل مفاهیم اصلی اقتصاد متعارف را میتوان در شش ترم بهطور کامل به دانشپژوهان آموزش داد. یعنی بیان کنیم که در علم اقتصاد چه میگذرد با تمام جزئیات. حتی میتوانیم معارف تکمیلی مورد نیاز در حیطه اقتصادی را هم به صورت موازی به آنها آموزش دهیم که حتی به دانشجویان دانشگاهها آموزش داده نمیشود. برای آموزش اقتصاد، کافی است روی مفاهیم اصلی تمرکز شود و لازم نیست اشتباه سیستم آموزشی فعلی دانشگاه را تکرار کرد که دنیایی از مطالب کم ارتباط به هم آموزش داده میشود و خودمان را مشغول اثبات فرمول و ریاضیات کنیم. البته ممکن است کسی علاقهمند شود و بخواهد موضوع را بیشتر دنبال کند و سخت نیست که ابزارهای مورد نیاز آن را خودش فرابگیرد. بهعنوان مثال در تئوری بازیها وقتی افراد منطق این تئوری بازی را یاد بگیرند قطعاً اگر بخواهند در یک مورد خاص آن را بهکار گیرند، مفاهیم ریاضی آن را هم دنبال خواهند کرد و دغدغه یادگیری آن را خواهند داشت چون جذابیتهای خاص خود را دارد. بهعنوان مثال یکی از اساتید دانشگاههای برتر تهران که خودش کتابهای اقتصاد سنجی و مالی نوشته است، از کسانی بوده که دیپلم بهداشت داشته و در ریاضیات بسیار عقب بود اما توانست خودش را بالا ببرد.
ریاضیزدگی اقتصاد در ایران
دکتر امیری با تأکید بر اینکه اقتصاد در ایران ریاضیاتزده شده است، بیان کرد: بسیاری برای پنهان کردن بدفهمی خودشان از اقتصاد، آن را با فرمولهای ریاضی پنهان کردهاند و اقتصاد را با مشتق و دیفرانسیل و انتگرال و غیره میخواهند نمایش دهند و حقیقتاً ریاضیات پوششی برای نفهمیدن شده است. آنچه که مهم است این است که ریاضی کمک کند به فهم عمیق از اقتصاد.
باید تابوی ریاضی برای دانشجوی اقتصاد بشکند
استادیار دانشگاه اصفهان افزود: نباید در برخی مباحث مثل ریاضیات تابو شکل بگیرد. نبایستی ترس از ریاضیات موجب شود در ادامه روند آموزش مفاهیم اقتصادی لنگ بزنیم. نکتهای که در بسیاری از دانشپژوهان دیده میشود این است بسیار خوب و باانگیزه هستند اما پیشزمینههای مناسبی ندارند. اگر این پیشزمینهها خوب کار نشود قطعا دانشآموختگان تحلیلگران بسیار قوی نخواهند شد.
دکتر امیری افزود: آموزشها در موضوعات مختلف باید فرآیند تدریج، تکرار و انباشت داشته باشد. در مبانی علم اقتصاد، آشنایی اجمالی با عرضه و تقاضا حاصل میشود، در ترمهای بعد در اقتصاد خرد کاملتر میشود و نهایتا در اقتصاد بخش عمومی و دروس تخصصی، فهم از مفاهیم اقتصادی عمیقتر میشود. مثلا برای تدریس مالیات در بخش عمومی، مباحث اقتصاد خرد تکرار و تکمیل میشود.
مزیت دوره شما میتواند این باشد که از برخی دروس مانند اصول حسابداری یا مبانی سازمان و مدیریت صرفنظر شود و در عوض در طول شش ترم در حد ۳۰-۴۰ واحد اصلی و به همپیوسته تدریس شود.
برخی مفاهیم ریاضی برای فهم اجتهادی اقتصاد ضروری است
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان ادامه داد: در این صورت دانشپژوه با فهم عمیقتر مباحث مالیاتهای مستقیم و مالیاتهای غیرمستقیم، در مقایسه با یک اقتصادْخوانده، میتواند با زبان اقتصاد، مسئله را با متخصصان اقتصاد و با زبان علم دین با مجتهدان طرح کرده و راه خروج نشان دهد. مثلاً دانشپژوه تأثیر مالیات بر کارایی و زیان رفاه مرده را خوب میفهمد و وقتی از واژههای اقتصادی استفاده میکند، دقیق است. همانطور که اشاره کردم، برای انتقال این دانش به دانشپژوهان، باید ابزار لازم را از سادهترین مفاهیم شروع کرد و به تدریج ارتقا داد. اگر کسی بخواهد این مفاهیم را عمیق یاد بگیرد، نمیشود همه مباحث را فشرده حول آن موضوع خاص ارایه کرد. امکان بدفهمی به شدت بالا میرود. حتما باید جزئیات را به تدریج وارد شد. مثلاً اینکه آیا مالیات غیرمستقیم شرعی است یا خیر؟ فهم مالیات غیرمستقیم و آثار آن نیازمند فهم عرضه و تقاضا و قید بودجه و تاثیر مالیات بر قید بودجه و غیره است. پاسخ به این سؤالات بدون دانستن مفاهیم اولیه، التقاط و کم فهمی و کجفهمی ایجاد میکند و همین کم فهمی و التقاط سبب میشود که وقتی آن را به فقها گزارش میدهیم، نظرات فقها متفاوت شود. بهعنوان مثال یکی از فقها میگوید خلق پول مشکل دارد و دیگر فقیه میگوید خلق پول مشکل ندارد؛ چرا که با ریزهکاریهای مکانیسم خلق پول آشنا نیستند. پس باید برای پیادهسازی و ارتقاء فهم اقتصاد، تدریج، تکرار و انباشت رعایت شود و تابوی ریاضی و زبان خارجی هم شکسته شود.
لزوم درگیر کردن طلاب با مسئلههای اقتصادی
ایشان به کار مثبت و ارزشمند هیئت در بازتاب نشستهای علمی اقتصادنا اشاره کرد و افزود: باید مرتب دانشپژوهان را در معرض این مسائل، آرا و دیدگاههای و ایدههای نو قرار دهیم. کلیپهای تولیدی از چکیدهها و مفاهیم نشستها میتواند مرتب ایجاد انگیزه کند و به دانشپژوهان صورت سؤال بدهد. باید بهطور مرتب صحبتهای اساتید مختلف و صاحبنظران یا طرح مسئلههای گوناگون از سوی صاحبنظران به طرق مختلف به دانشپژوهان و حتی جامعه علمی تزریق شود تا در آینده افق روشنی داشته باشیم.
دکتر نعمتی در ادامه این گفتگوی صمیمی بیان کرد: برخی در هدفگذاری برنامهریزی درسی اقتصاد برای طلاب قائل به یک تقسیم کار بین حوزوی و دانشگاهی بوده و مثلا قائلند قرار نیست طلبه ما ۱۰۰ درصد اقتصاد را بفهمد اگر ۶۰ درصد فقیه و ۴۰ درصد اقتصاددان باشد کافی است. ولی نگاه خود ما و اولویت ما از ابتدا این بوده است که طلبه ما ۱۰۰ درصد اقتصاددان باشد، منتها با طراحی مسیر میانبر و حذف زوائد آموزش اقتصاد در فضای متعارف.
زبان دانش اقتصاد، زبان انگلیسی است
دبیر هیئت اندیشهورز اقتصاد ادامه داد: ما در این دو دوره سعی کردهایم یک ریاضیات ساده و مفهومی را ارائه کنیم که طلاب بتوانند تحلیلهای نموداری یا گرافیکال اقتصاد را خوب بفهمند، بله، به دنبال اثباتهای ریاضی نبوده و نیستیم. اما ما هم معتقدیم تحلیلهای نموداری اقتصاد که مستلزم یادگیری مفهومی ریاضی است لازم است. بعلاوه اقتصاد بدون زبان انگلیسی هم بهخوبی انتقال و آموزش داده نمیشود؛ زیرا زبان علوم اجتماعی و علوم انسانی از جمله اقتصاد، زبان انگلیسی است، همانطور که زبان فقه و اصول عربی است و بدون یادگیری ادبیات عرب، یادگیری فقه و اصول اساسا ممکن نیست. با توجه به اینکه برنامه درسی و سرفصلها را خودمان تنظیم کردهایم میتوانیم حد نصاب و استانداردهایی از ریاضیات و زبان برای پذیرش طلاب و دانشپژوهان تعیین نماییم و یا مقدماتی از زبان انگلیسی و ریاضی را آموزش داده و بعد افراد مستعد را وارد دوره کنیم.
دستاوردهای شگرف غرب در آموزش ساده و مفهومی ریاضیات
در ادامه دکتر امیری، با تأکید بر استفاده از تکنیکهای آموزشی غرب در آموزش ریاضیات و نیز اقتصاد به دانشجویان، تأکید کرد: تکنیک آموزش در فهم و انتقال مفاهیم حتی ریاضیات بسیار مهم است. بیشتر نفرت از ریاضیات به دلیل خشک و بی روح درس دادن آن است. حال آنکه ریاضی ابزارهای بیبدیلی برای مفاهیم اقتصادی ایجاد کرده است. بهعنوان مثال وقتی مبحث لگاریتم را آموزش میدهیم، کاربردی یاد نمیدهیم. حال آنکه برای یک دانشجوی اقتصاد مفهوم لگاریتم و چرایی تغییر پایه به عدد نپر خیلی معرفتزاست. کتابهای خیلی خوب در این زمینه به زبان انگلیسی تولید شده است و مناسب است از این کتابها به جای کتابهای قدیمی و خیلی فنی استفاده کنیم. باید بدانیم برخی دروس همچون ریاضیات با توجه به اینکه ابزار آموزش دروس دیگر هستند، بسیار مهم و اساسی میباشند و البته تدریس آن به صورت کاربردی، مهارت لازم دارد و در این زمینه باید از تجربیات غرب استفاده کرد؛ لذا ضمن حذف برخی از روشهای آموزش پیچیده؛ ابزارهای حداقلی، ماهرانه آموزش داده شوند.
لزوم فراگیری اقتصاد از منابع اصلی این دانش
استاد مدعو دورههای پودمانی اقتصاد هیئت اندیشهورز، ضمن انتقاد از برخی مؤسسات حوزوی که برای تعلیم دانش اقتصاد به طلاب، بدون توجه به سرفصلها و ادبیات متعارف دانش اقتصاد، از مباحثی همچون پول و مشکلات و معضلات آن شروع میکنند و کارهایی مثل پول طلا و نظیر این را هم انجام دادهاند و یا در عرضۀ پول و بانکداری کارهایی صورت دادهاند، این روش را ناقص و ابتر دانست و تأکید کرد: آن کاری که در هیئت اندیشهورز اقتصاد انجام میدهید، بسیار خوب است؛ بهخاطر اینکه ابتدا دنبال آموزش مفاهیم و علم اقتصاد هستید و بعد رسیدن به تطبیق آن با مفاهیم و آموزههای اسلامی. ما در عصر استوارت میل و ریکاردو قرار نداریم! ما الآن رشتهای بهصورت تخصصی داریم که در این رشته برخی مفاهیم جا افتاده است و ما تا این دانش و ادبیات آن را به خوبی فرانگرفته باشیم، نمیتوانیم حقیقتاً صاحب طرح و ایده درستی باشیم. برخی اوقات مانند دورهای صحبت میکنیم که علم اقتصاد بهصورت کنونی شکل نگرفته بود؛ بالاخره هر کدام از شاخههای علمی روشی دارد که باید نقادان و صاحبنظران با روش آن علم آشنا شوند. تنها در زمانۀ هیوم بود که هنوز دانش کلاسیک اقتصاد شکل نگرفته بود، لذا یک نفر در همه ابواب علم اقتصاد، نظر داشت. در صورتی که هماکنون ما با شاخههای توسعهیافته و مدونشده علم اقتصاد روبهرو هستیم که پول و بانک یکی از این شاخههاست.
کتاب نظریه احساسات اخلاقی اسمیت را طلبهها باید بخوانند!
ایشان تأکید کرد: البته شایسته است اشاره کنم، نباید در سرشاخههای اقتصاد متوقف شویم. لازم است به ریشهها هم بپردازیم. البته افراط و تفریط اینجا هم خوب نیست. نکته قابلتوجه این است که در رنسانس که بسیاری از اندیشمندان کتاب اقتصاد مینوشتند تعالیم دینی را بلد بودند. رابینز از آدام اسمیت روایت میکند که آدام اسمیت میگوید: همه کتابهای من را آتش بزنید جز کتاب نظریه احساسات اخلاقی! به خاطر اینکه آدام اسمیت در این کتاب، خیلیخوب اندیشههای دینی را با مفاهیم مورد نیاز اقتصاد پیوند زده است؛ کاری که طلبهها باید انجام بدهند تا بتوانند اندیشههای دینی را با مفاهیم اقتصادی به خوبی امتزاج کرده و در مسیر رفع مشکلات و سؤالات بتوانند راهگشا باشند. حتی اقتصاددانان رفتاری هم به این کتاب آدام اسمیت یعنی کتاب نظریه احساسات اخلاقی ارجاع میدهند. آدام اسمیت خیلی خوب موضوع و مسئله را فهمیده بود. هرچند آدام اسمیت در این کتاب و کتاب ثروت ملل، از ریاضیات استفادهای نکرده بود اما ذهنش کاملاً مدلدار و ریاضی بوده است. البته دکتر کنه و ریکاردو مدلهای ریاضی را به اقتصاد اضافه کردند و بعدها حتی نظریههای اسمیت در کتاب ثروت ملل تبدیل به شکل و نمودار شد؛ اما نکته حائز اهمیت این است که آدام اسمیت فهم خوبی از موضوع و مسئله اصلی داشته است.
دانش اقتصاد را باید از رفت و برگشت بین ریشههای اندیشهای و سرشاخهها فراگرفت
استادیار دانشگاه اصفهان افزود: متأسفانه در زمینه آشنایی با سیر اندیشههای اقتصادی، کتاب خوبی که به فارسی ترجمه شده باشد کم داریم و یا حقیقتا نداریم. یکی از کتابهای خوب سیر اندیشههای اقتصادی کتاب ساموئلز و مدماست که توسط نشر نی ترجمه شده است؛ در بسیاری از کتابهای اندیشههای اقتصادی که به زبان فارسی وجود دارد به قصه و زندگینامه پرداخته شده است و حقیقتا سیر اندیشه بیان نشده است؛ درصورتیکه ما نیاز داریم که اندیشهها و سیر تکاملی اقتصاد را خوب یاد بگیریم. در این کتاب، بهعنوان مثال قسمتی از زندگی و سرگذشت آدام اسمیت بیانشده و بعد برشی از کتاب آدام اسمیت آورده شده است. از همین رو با آفت کتابهای فارسی در این زمینه مواجه نشده است. اغلب کتابهای فارسی به جای سیر اندیشه، کتاب خرد و کلان میشوند. این کتاب، کتاب خوبی است چون فلسفه و سیر تکاملی اقتصاد را مورد بررسی قرار میدهد.
ما وقتی اندیشه آکوینانس را مطالعه میکنیم و نوشتههای او را میخوانیم، سؤالات امروزی را که از رابطه دین و اقتصاد داریم آنجا مییابیم. به نوع پاسخها که مینگریم و ثمره آن را در طول تاریخ ملاحظه میکنیم، در پاسخهای دین به سؤالات اقتصادی، احتیاط بیشتری میکنیم. نظر وی در مورد بهره و تحولات در این زمینه حتی برای امروز ما مفید است. باید بهجای گمشدن در سرشاخهها، بین ریشهها و سرشاخهها، رفت و برگشت مدام داشته باشیم. نه اینکه به بررسی سرشاخهها بدون توجه به ریشهها مشغول شویم؛ که متاسفانه در جامعه اسلامی گاهی این مشکل موج میزند. برخی کتابها مانند همین کتاب مدما هستند که اگر کسی بخواهد فهم در زمینه اقتصاد پیدا کند و این کتابها را نخوانده باشد، دچار اعوجاج فکری میشود و فهم ناقصی از اقتصاد پیدا میکند.
ما متأسفانه تا به حال برنامههای خیلی موفقی در زمینه اقتصاد اسلامی نداشتهایم. کارهایی شده و صحبتهایی جسته و گریخته مطرح شدهاست؛ مثلا در ارتباط با پول طلا، بانکداری و پول غیرقابل تبدیل، اما برنامه موفقی نبوده است. از کتابهای اندیشمندان کلاسیک و قرون وسطی ترجمه خوب فارسی در زمینه اقتصاد کم است و استقبال دانشپژوهان از آنها کمتر است. به نظرم در رشته الهیات، بیشتر به متون کلاسیک توجه شده که برخی بنمایه اندیشه اقتصادی دارند. دانش پژوهان باید واقعا به دنبال فلسفه علم اقتصاد باشند. منتهی با رفت و برگشت مداوم بین سرشاخه و ریشهها.
در ادامه عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان، بیان کرد: اگر کتاب سخنرانیهای رابینز را در حوزه سیر اندیشههای اقتصادی که ترجمه هم شده ملاحظه کنید، متوجه میشوید بسیاری از فلاسفه علم اقتصاد، با چه وسواسی کتابهای مختلف و نظریات را میخواندند و بسیار در دنبال کردن اندیشهها دقیق هستند. آنها برای رسیدن به یک فکر و اندیشه مسیری را طی کرده و یا میکنند که بسیار قابلستایش است و حتی نسبت به تجدید چاپ کتابها دقت میکردند که مفاهیم را عوض نکرده باشند و این دقت عمل آنها بسیار ستودنی است.
فقر منابع و اساتید در زمینه اندیشههای اقتصادی
در ادامه دکتر نعمتی، دبیر هیئت اندیشهورز اقتصاد، بیان کرد: البته الان در میان دوستان و صاحبنظران اقتصاد اسلامی نیز در دیدگاهها و مواضع، اختلافنظرهایی وجود دارد که گاهی مانند کارد و پنیر عمل میکنند! برخی از دوستان اقتصاد اسلامی تاکید بر دستاوردهای پژوهشی خودشان دارند؛ در حیطههای پول و بانک یا برخی مبانی اقتصاد اسلامی. اما هدف ما در هیئت اندیشهورز اقتصاد خراسان این است که ماهی را ندهیم بلکه ماهیگیری را به دانشپژوهان آموزش دهیم. اما متأسفانه در زمینه تاریخ عقاید اقتصادی حقیقتا اساتید کمی داریم و نیز یک برنامه آموزشی مدون و مفید که سیر مطلوبی داشته باشد حقیقتاً نداریم. لذا نظر برخی اساتید هم مثل دکتر درخشان این است که اگر برنامه درسی دست خودم بود سیر تحصیل و آموزش اقتصاد را با تاریخ عقاید اقتصادی پر میکردم. کمبود متن مفید و استادی که عمیق وارد مباحث شده باشد، سبب شدهاست که ما در این زمینه نتوانیم مفاهیم و فلسفه عقاید اقتصادی را آنطورکه باید و شاید به دانشپژوهان منتقل کنیم.
دانشپذیران باید با مسائل کف جامعه آشنا باشند
در ادامه آقای دکتر امیری تأکید کرد: اگر ما بخواهیم حرف بهدردبخور و متناسب با نیاز جامعه داشتهباشیم باید بتوانیم بهخوبی ارتباط مباحث فعلی را با مسائل مورد نیاز جامعه پیدا کنیم و پیادهسازی کنیم. خانم استروم،۲۰-۳۰ سال پیش با نگاه لیبرالیستی خودش بهدنبال این بود که چگونه میتوان منابع عمومی از جمله مراتع را مدیریت و حکمرانی کرد و به سراغ شهرها و روستاهای مختلف میرفت و از نزدیک در جریان مسائل و مشکلات آنها قرار میگرفت. نکته جالب اینکه همین دیدگاه الآن توسط برخی از اساتید دنبال شده و از روششناسی آن برای ساخت و پایهریزی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت استفاده شده است اما با یک تفاوت و عوض شدن ماهیت. ما به جای اینکه از استروم مسئلهشناسی مبتنی بر رفت و برگشت بین نظریه و واقعیت را یاد بگیریم، آن را در کلیگوییهای خودمان ذبح میکنیم. آنچه استروم یاد میدهد، کلیترین حرفش این است، بهجای نشستن در تهران و قانون نوشتن برای مراتع و جنگلها، باید وارد کف میدان شویم. الگوی رفتاری بهرهبرداران را بفهیم و با نوآوری اجتماعی، راهحل های متناسب با آن محیط ارایه کنیم. نبایستی بدون توجه به واقعیتهای اجتماع نگاه بالا به پایین داشت و همین سبب نگاههای غیرواقعی از جامعه حقیقی میشود. گاهی اوقات مفاهیمی که در کتابها فقط خوانده میشود و آموزش داده میشود تا در دنیای واقعی شهود نشود، به درستی انتقال داده نشده است. از همین رو علم نافع نخواهد بود.
حوزه بخش عمومی؛ حوزهای بکر و ضروری برای نظریهپردازی اقتصاد اسلامی
استادیار دانشگاه اصفهان در بخش پایانی گفتگو با اشاره به مبحث اقتصاد بخش عمومی تأکید کرد: باید ما نگاهمان به مباحث بخش عمومی اعم از مالیاتها و غیره برای رسیدن به اقتصاد اسلامی نگاهی دقیق و انتقادی باشد. ما نیاز داریم که در موضوعات مختلف با صاحبنظران عرصهها ارتباط گرفتهشود و نظرات آنها پیادهسازی شود تا بتوانیم به دیدگاههای خوب و قابلقبولی دست پیدا کنیم. در برخی دانشگاهها مثل دانشگاه امام صادق علیهالسلام به روش گلوله برفی عمل میکنند یعنی دانشپژوهان با اساتید صاحبنظر در عرصههای مختلف ارتباط میگیرند و بعد از این ارتباطگیری از همین اساتید استفاده می کنند برای پیدا کردن استاد مرتبط بعدی. از این طریق میتوانند جمعبندی مناسبی در حیطههای مختلف داشته باشند. خب این کار باید در زمینه اقتصاد بخش عمومی و دیگر حوزههای تخصصی بهصورت دقیقتر صورت بگیرد. به نظر بنده در رنسانس یک شبکهای از اندیشمندان، بهصورت هدفمند، نواندیشی را به ثمر نشاندند. بهعنوان مثال کتاب ثروت ملل آدام اسمیت به سفارش آقای هیوم تألیف شد که این از نامههای خود آدام اسمیت مشخص میشود. آدام اسمیت قبل از اینکه ثروت ملل تمام شود یعنی سه سال قبل از پایان کتاب دچار بیماری میشود که نامهای به آقای هیوم مینویسد که احتمالاً من جان سالم بهدر نمیبرم و بقیه کتاب به خودتان واگذار میشود. وقتیکه هیوم این کتاب را مطالعه میکند به آدام اسمیت اذعان میکند که خیلیخوب توانسته سفارش دستگاه لیبرالیسم را انجام دهد و در واقع این آقای هیوم هر جزء این تفکر و فلسفه لیبرالیسم را بهصورت سفارشی به اندیشمندان بزرگ و مختلف واگذار کرده است تا فلسفه لیبرالیسم شکل بگیرد. ما باید چنین تقسیم کاری داشته باشیم و چنین شخصیتهای دوراندیشی را تربیت کنیم و بهدنبال اینگونه آدمها باشیم. ما افراد زیادی داریم در حیطههای مختلف اقتصادی که صاحب مقاله و صاحب کتاب و صاحبنظر هستند مثلاً در مباحث مالیاتی، در مباحث بازرگانی، در مباحث پول و بانکداری که این افراد را باید با سؤالات خوب و پرسشگری مناسب به چالش کشید و بتوان نظرات آنها را بهخوبی ارتقا داد. به ویژه تلاش کنیم با اجرایی کردن برخی اندیشهها، آنها را کاملتر کنیم. مثلا در حوزه محرومیتزدایی، یک الگوی مبتنی بر اندیشههای دینی و متناسب با شرایط خودمان را تدوین و آنرا عملیاتی کنیم و سپس به ارزیابی و استانداردسازی آن بپردازیم.